برای مراسم شب یلدا حضور یک هندوانه قرمز امری واجب و ضروریست که نمی توان منکرش شد. ولی شاید قاچ کردن معمولی و گذاشتن برشها توی یک سینی و یا کاسه خیلی تکراری باشد چرا که همه ما دوست داریم سفره شب یلدایی متفاوت و باسلیقه داشته باشیم . در این مقاله سعی کردیم با پیشنهاد چند مدل برای تزیین هندوانه ها آنها رو از اون شکل تکراریشون خارج کنیم .
[ پنج شنبه 91/9/30 ] [ 9:12 صبح ] [ مرتضی قدرتی ]
[ نظرات () ]
تو آمدی و عشق را دوباره پیدا کردم ، آن عشق بی معنا برایم بامعنا شد و همین شد که قلبم دوباره جان گرفت…
بمان و یاری کن مرا ، تا پایان این راه همراهی کن مرا، نگذار تنها بمانم ، نگذار در این راه بی همسفر باقی بمانم
بیا و در حق دلم عاشقی کن ، بیا و برای یک بار هم که شده عشق را آنطور که هست برایم معنی کن
بس که دلم دست این و آن افتاد کهنه شد ، عمری از احساسم گذشت و پیر شد ، دیگر نه طاقت دوباره شکستن را دارم ، نه حس دوباره ساختن را….
درک کن ، میترسم ، بس که دلم زیر پاهای بی محبت دیگران افتاد و له شد ، زندگی برایم یک داستان بدون عشق شد ….
تو آمدی و باز هم فکرم درگیر شد ، دلم به لرزه افتاد و لحظات با تو بودن نفسگیر شد
به خدا دیگر طاقت ندارم ، بس که شکسته ام دیگر جایی برای غمهای تازه ندارم ، بس که خسته ام ،نفسی برای فرار از خستگی ندارم
دل بسته ام به تو و نگاهی کن به من ،شک نکن به احساسات قلب من ….
دستانم بگیر و آرامم کن ، با قلب شکسته ام مدارا کن ، اینک که با توام ، اینک که دلم را به دریای دلت زدم و محو امواج توام ، مرا با دستهای خودت غرق نکن….
همیشه باش که بی تو عذاب میکشم ، امروز از ته دل با من باش،که بی تو همان تنها و دلشکسته دیروز میشوم
[ چهارشنبه 91/9/29 ] [ 1:2 عصر ] [ مرتضی قدرتی ]
[ نظرات () ]
[ سه شنبه 91/9/28 ] [ 9:50 صبح ] [ مرتضی قدرتی ]
[ نظرات () ]
شبـاهت ازدواج کـردن و سربـازی رفتـن (طنز)
آقایان، آقا پسرها، مردان مجرد و متاهل، افراد ذکور جامعه ...
آیا تاکنون با خود اندیشیده اید که به چه دلیل خدمت مقدس سربازی اجباریست ؟
چرا از قدیم و ندیم گفته اند که تا خدمت نروی مرد نمی شوی ؟!
چرا اکثر مردان موفق، عامل اصلی این موفقیتشان را از سالهای خدمت سربازی می دانند ؟!
چرا درصدی از خانواده های دختردار حاضر نیستند به پسری که هنوز خدمت نرفته دختر بدهند ؟!
و چرا اکثر پسرهایی که قبل از سربازی رفتن زن می گیرند در آینده با مشکلاتی مواجه می شوند؟!
هدف از طرح این سوالات، آماده کردن ذهن شما خوانندگان محترم جهت پی بردن به عمق فاجعه میباشد !
پاسخ تمام سوالات فوق در یک جمله خلاصه می شود و آن این است که (خدمت سربازی یک دوران آموزشی و تمرینی است جهت آشنایی هر چه بیشتر و بهتر آقایان مجرد با زندگی زناشویی !) بله، درست شنیدید. شباهت های انکار ناپذیر میان خدمت سربازی و زندگی زناشویی آنقدر زیاد است که از دیرباز، در اکثر کشور های دنیا خدمت سربازی اجباری را قرار دادند تا تمام افراد ذکور جامعه، قبل از افتادن به دام ازدواج (ببخشید ! منظورم قبل از متاهل شدن بود) برای فرضا 2 سال طعم زندگی مشترک را بچشند تا در سالهای آینده، زیاد احساس رنج و عذاب نکنند !
و اما شباهتهای میان خدمت سربازی و زندگی زناشویی برای آقایان :
چه در خدمت سربازی و چه در زندگی زناشویی، چه بخواهی و چه نخواهی کچل خواهی شد و یا بعبارت بهتر، کچلت خواهند کرد ! البته این کچلی در خدمت سربازی توسط ماشین اصلاح و در زندگی مشترک توسط عواملی چون : استرس شدید، سوء تغذیه، کندن بصورت لاخ لاخ توسط همسر، چپ شدن ماهیتابه روغن داغ روی سر و ... صورت می گیرد ! ناگفته نماند که این کچلی در آقایان به نسبت نوع مو، جنس ریشه مو، عوامل ارثی و ... متفاوت است ولی به هر حال به قول معروف : دیر و زود داره ولی بالاخره هممون کله پا می شیم !
شباهت بعدی در زمینه داشتن فرمانده و بعبارتی، فرمانبردار شدن است ! به محض ورود به پادگان
از دیگر شباهتها می توان به این نکته اشاره کرد که اکثر سربازی رفته ها و اکثر مردان متاهل متفق القول هستند که در این ایام، هر روز به اندازه یکسال برای آنها می گذرد و ثانیه ها حکم ساعت را پیدا می کنند که به احتمال زیاد دلیل آن، مواردی مشابه موارد فوق می باشد !
و در نهایت اینکه چند ماه پس از آنکه کارت پایان خدمت یا قباله ازدواج را دریافت کردید، صدای خواندن این شعر معروف در گوشتان خواهد پیچید که : (گول خوردی آی گول خوردی !)زیرا آن موقع است که تازه دوزاریتان جا می افتد که با این کارت و قباله نه کاری به آدم می دهند و نه وام ازدواج و نه خیلی از چیزهای دیگر که شما را به بهانه آنها در این راه وارد کرده بودند، پس متوجه خواهید شد که تنها مورد استفاده ای که برای شما خواهند داشت این است که می توانید از آنها برای امانت دادن به کلوپ جهت کرایه فیلم استفاده نمایید !
و یا منزل مسکونی مشترک (خانه بخت)، هر مردی یک فرمانبردار بی چون و چرا محسوب می شود که اگر طالب جان و سلامتی جسمی و روحیش می باشد، باید تمام فرامین فرمانده و یا همسر خود را بر روی تخم چشمانش بگذارد و هر گونه تخطی از دستورات فرمانده و همسر، پاسخی جز گلوله، حبس، اضافه خدمت (در خدمت سربازی) و افتادن توی سماور پر از آب جوش، هدف قرار گرفتن با ساتور، رفتن دست توی چرخ گوشت، پرت شدن از پنجره طبقه هفتم به بیرون، گشنگی و تشنگی کشیدن و ... (در زندگی زناشویی) نخواهد داشت !
شباهت سوم در این نکته اقتصادی خلاصه می شود که چه سرباز و چه مرد متاهل، میزان پولی که در آخر برج به دست او خواهد رسید، فقط به میزانیست که کفاف بر طرف کردن نیازهای اساسی او را بدهد و چیزی جهت پس انداز کردن و یا خرج کردن در زمینه هایی غیر از نیازهای اساسی نخواهد ماند و در این میان، سرباز و مرد متاهل، هر چقدر هم که جان بکنند و عرق بریزند، فرقی به حال فرمانده یا همسرش نخواهد کرد و باطبع تاثیری در جهت افزایش مستمری آنان نخواهد داشت، بعبارت بهتر، در هر دو جا یکی باید کار کنه تا اون یکی راحت باشه !
از دیگر شباهتهای موجود میان این دو قشر آسیب پذیر جامعه، شباهت در آرزو کردن است ! بدین معنا که هر پسری پس از ورود به پادگان و خانه بخت است که قدر زندگی در خانه پدری را می فهمد از اعماق وجودش و با تمام اعضا و جوارحش آرزو می کند که ای کاش هنوز هم در کنار پدر و مادرش بسر می برد و ایضا خودش را نیز لعنت خواهد کرد که چرا قدر آن روزهای شیرین را ندانسته است ! چرا که در پادگان و خانه مشترک دیگر کسی غذای مفت به او نمی دهد، لباسهایش را نمی شوید و اتو نمی زند، کسی نازش را نمی کشد و ... و فقط خود اوست که مسئول انجام تمام کارهای شخصی اش و نیز کارهای چند نفر دیگر می باشد !
[ یکشنبه 91/9/26 ] [ 1:24 عصر ] [ مرتضی قدرتی ]
[ نظرات () ]
[ شنبه 91/9/25 ] [ 1:23 عصر ] [ مرتضی قدرتی ]
[ نظرات () ]
چه ذکری را مداومت کنیم توفیق زیارت امام زمان (عج) حاصل میگردد؟ میگویند اگر کسی 40 روز مقابل خانهاش را آب و جارو کند، حضرت خضر (ع) را میبیند؟! چه کنیم؟
الف - یک زمانی برق نبود، کوچهها، مساجد، درمانگاهها، حرمها و ... به نور مشعل یا شمع روشن میشد و مردم در نور آن به رفت و آمد یا عبادت میپرداختند. لذا گفته شد که اگر حاجتی دارید، شمعی نذر کنید، إن شاء الله برآورد میشود. بدیهی است که خداوند مستجاب کننده دعاهاست و نه شمع یا نورش. پس منظور این بود که کار خیری برای مردم نذر کنید، خدا هم دعای شما را زودتر مستجاب کند. اما امروز میبینیم که عدهای مقابل حرمها با آن نورافکنهای قوی و لوسترهای چلچراغی شمع میفروشند و عدهای هم [که اگر دقت کنید بیشتر قشری که در سایر موارد ادعای روشنفکری هم دارند هستند]، آن شمع را میخرند و روشن میکنند! حتی در کلیساهای بزرگ کشورهای اروپایی نیز شمع روشن میکنند! خوب این یک عوامی محض است. همین طور زمانی معابر کوچههای خاکی بود. رفت و آمد سبب بلند شدن گرد و خاک و پخش شدن آلودگی میشد. گفته شد چهل صبح مقابل در خانه خود را آب و جارو کنید. البته اگر به قصد «قربة الی الله» باشد، ثواب بسیاری دارد و چه بسا کسی نیز به زیارت حضرت خضر (ع) هم برسد. اما امروز این کار در اغلب شهرها اسراف عمر، آب و جارو است. عوامی محض است. مگر این که کسی احساس کند مقابل خانهاش کثیف است که البته وظیفه دارد و خوب است که تمیز کند. اگر به همین افراد گفته شود: سعی کن که 40 روز زباله در معابر نریزی، زباله خشک و مرطوب را جدا کنی، هنگام رانندگی حقوق خود و دیگران را رعایت کنی، سبقت بیجا نگیری، برای این که سر چهارراه به سمت چپ بپیچی، به منتهی الیه سمت راست نروی که راه همه را سد کنی تا خودت زودتر بپیچی، روی خط کشی بایستی تا عابر رد شود، چراغهای اضافی را خاموش کنی، صدای رادیو، ضبط یا تلویزیون و یا مراسم زندهات همسایه را نیازارد، مهریه را کم بگیر، جهیزیه سنگین نخواه، مراسم عقد و عروسی آن چنانی نگیر و ...، زیر بار نمیرود. اما حاضر است که شمع روشن کند یا آب و جارو نماید و یا به دعانویس مراجعه کند؟! ب- امام زمان (عج) یا سایر معصومین (ع)، مجبور و مقهور اوراد و اذکار نیستند که اگر کسی چهل روز ذکری گفت یا کاری کرد، آنها مجبور شوند که با وی ملاقات داشته باشند! زیارت یک توفیق است که اگر شرایط و زمینههایش مساعد گردید و به مصلحت نیز بود، حاصل میگردد. در حدیث داریم که «اگر کسی 40 روز خود را برای خدا خالص کرد، حکمت از قلب به زبانش جاری میگردد». بدیهی است اگر کسی به این مقام اخلاص رسید که سعی کرد دست کم 40 روز خود را برای خدا خالص کند – حتی یک لیوان آب هم که مینوشد، به امر خدا و برای خدا باشد – و به این حدّ رسید که درهای حکمت به رویش باز شود و دریای حکمت به قلبش سرازیر شود و از آن به زبانش نیز جاری گردد، امکان و توفیق زیارتش به مراتب بیشتر است و رسیدن به این مقام خود عین زیارت و مرهون نظر خاص است. اما، این کار سخت است. عوام دنبال کارهای ساده و حتی جادو جنبلی میگردند. برخی حاضرند 40 روز آب و جارو کنند، اما 4 ساعت در 40 روز نیز فکر نکنند، تدبر نکنند، خود را خالص نکنند. موثق بیان شد که اگر کسی 40 روز صبح (به ویژه بعد از نماز صبح) دعای عهد را بخواند، اگر در حیات نیز آن حضرت را زیارت نکرد و مرگ بین او و ظهور حضرتش (عج) حایل و مانع شد، إن شاء الله از رجعت کنندگان پس از ظهور خواهد بود. اما این هم سخت است، آب و جارو راحتتر است(؟!) ج- کسی که میخواهد امام زمان (عج) یا سایر معصومین (ع) را ببیند، باید خود را برای چنین ملاقات مهمی آماده کند. اصلاً می خواهد ببیند که چه شود؟ اگر دید می خواهد چه بگوید؟ آیا اگر فرمانی رسید، مطیع خواهد شد؟ وگرنه امروزه با 40 روز آب و جارو مقابل خانه، حتی شهردار ناحیه نیز به ملاقات نمیآید، چهرسد به حضرت خضر (ع) و تازه قبض جریمه مصرف زیادی آب نیز میآید. پس، اگر واقعاً قصد رسیدن به چنین توفیقاتی داریم و آرزوی آن را در دل میپرورانیم، بیاییم با هم تصمیم بگیریم 40 روز خود را برای خدا خالص کنیم. در این 40 روز سعی و مراقبت شدید کنیم که گناه نکنیم و اگر خدایی ناکرده کردیم سریع توبه کنیم و کار را از اول آغاز کنیم – 40 روز همه نمازها را اول وقت و اگر شد به جماعت بخوانیم – 40 روز برای سازندگی خود وقت بگذاریم – 40 روز (حتی با خواندن یک کتاب) معرفت بیشتری نسبت به اصول عقاید و در رأس آنها توحید کسب نماییم – 40 روز (حتی اگر شده روزی یک آیه)، قرآن را با تدبر تلاوت کنیم – 40 روز اخلاق و رفتار خود را _ به ویژه نسبت به پدر و مادر، خواهر و برادر، همسر و فرزندان و نیز همسایه (اگر چه آنها بد باشند) اصلاح کنیم - 40 روز نگاه به نامحرم نکنیم و نگاه نامحرم را به خود جلب ننماییم – 40 روز دعای عهد بخوانیم – 40 روز برای نجات مردم عالم از یوق ظلم کفار را دعا کنیم و...، آن وقت ببینیم چه اتفاقاتی میافتد؟ چه پردههایی کنار میرود؟ چه حقایقی آشکار و چه غیبهایی مشهود میگردد؟ و چه بسا زیارتی از روی معرفت و صدق نیز روزی شود. إن شاء الله. دو روایت از امام زمان (عج) در خصوص دیدار ایشان: 1- «اگر چنان چه شیعیان ما – که خداوند توفیق طاعتشان دهد – در راه ایفای پیمانی که بر دوش دارند همدل میشدند، میمنت ملاقات ما از ایشان به تأخیر نمیافتاد و سعادت دیدار ما زودتر نصیب آنان میگشت. دیداری بر مبنای شناختی راستین و صداقتی از آنان نسبت به ما.» (صحیفة المهدی – 351، اصفهانی) 2- «ما را از ایشان دور نمیدارد، مگر آن دسته از کردارهای آنان که ما را ناپسند و ناخوشایند است، و از آنان روا نمیداریم.» (صحیفة المهدی، قیومی اصفهانی، 351) |
|||
می گویند: نماز نمیخوانیم. چون اگر برای آرامش باشد، یک بیت شعر هم آرامش میدهد و اگر برای سپاس باشد، لفظ کافی نیست و در ضمن پاسخ ما به 80% انسان غیر مسلمان چیست؟ مضافاً بر این که نماز یک وسیله است و نه هدف.
|
[ پنج شنبه 91/9/23 ] [ 10:34 صبح ] [ مرتضی قدرتی ]
[ نظرات () ]
گزارشی از رواج خانههای فساد دربغداد
حمله آمریکا به عراق گرچه مردم این کشور را از دیکتاتوری صدام حسین رها ساخت، اما قریب به یک دهه اشغال این کشور و ادامه جنگ فرسایشی باعث از بین رفتن زیرساختهای اقتصادی شد. آمار بالای تلفات غیرنظامیان و رشد زنان و دختران بدون سرپرست از یکسو و ورود دموکراسی غربی به عراق چهره فرهنگی این کشور مسلمان را دستخوش تغییر کرده است.
پایگاه خبری المانیتور در گزارشی به رواج روسپیگری در شهرهای غیرمذهبی عراق پرداخته است و مینویسد رستورانها و زیرزمینهای بغداد یکی پس از دیگری در حال تبدیل به فاحشهخانه هستند و زنان و دختران عراقی که در جنگ بیوه و آواره شدهاند در پی کسب درآمد از این راه، شهرهای خود را به مقصد بغداد ترک میکنند.
"سه ماهه باردار بودم که شوهرم جواهراتم را دزدید و برای همیشه ترکم کرد. من هم از بصره آمدم بغداد و اینجا به هر کس که پول بدهد لذت میدهم." این آغاز داستان زندگی ورده، 23 ساله، است که در آپارتمانی در مرکز شهر امروز را نیز به پایان میرساند؛ جایی که وی در ازای250 دلار و یک بطری مشروب شب را با مردی میگذراند. بدون شک ورده نام اصلی او نیست، و حتی شاید او اهل بصره هم نباشد. اوضاع روسپیها در بغداد این گونه است. برگزیدن نام مستعار یکی از اقدامات احتیاطی است که آنها در جامعه انجام میدهند. جلب اعتماد این افراد و مصاحبه با آنها کار بسیار دشواری است. آنها از کشوری گله میکنند که امکانات لازم برای داشتن یک زندگی شرافتمندانه را در اختیارشان قرار نداده است و به دیده حقارت به آنها مینگرد. در یک پایگاه پلیس در بغداد تعداد زیادی روسپی را که پس از یورش پلیس در سطح شهر بازداشت شده بودند در سلولی کوچک زندانی کرده بودند. آن شب آنها شام خود را از رستورانی مجلل و بستههای سیگار و دیگر لوازم را از نگهبانان بند گرفتند. یک افسر پلیس به خبرنگار روزنامه الحیات میگوید: "زندان برایشان فرقی با بیرون ندارد. اینجا برایشان مثل هتل است و آنها هم انگار آمدهاند تعطیلات." دو تا سه روز پس از دیدار خبرنگار الحیات از پاسگاه پلیس، دخترها به قید ضمانتی بالا آزاد شدند. این تنها یکی از حوادث روزانه زندگی شبانه در بغداد است.
حاشیه امن گروههای فحشاء سازمانیافته با حمایت پنهان پلیس در منطقهای نزدیک به شرق مرکز پایتخت، در ساختمانهای مسکونی بلند زنانی زندگی میکنند که مردان جوان آنها را "شیخه" میخوانند. در این شرایط اجتماعی و امنیتی بیثبات، این زنان ، علاوه بر خدماتی همچون اقدامات پیشگیرانه سلامتی، مسئول اسکان زنان جوانی هستند که به روسپیگری مشغولند. آنها مسئول تأمین امنیت زنان هستند و البته سهم قابل توجهی از درآمد آنان را نیز میگیرند و این مراقبت بیشتر برای تضمین درآمدهای خودشان است. برای تامین امنیت زنان و دختران از نیروهای پلیس و و دیگر شبه نظامیان کمک گرفته میشود و گاه تا 20 درصد مبلغ پرداختی مشتریان به این نیروها داده میشود تا روسپی مورد نظر را اسکورت کنند! شیخهها اغلب سنشان بالاتر از آن است که خودشان بتوانند مردان را جذب کنند، و حتی اگر هم بتوانند مردی را جذب کنند دستمزدشان به مراتب کمتر از زنان بیست و چند ساله خواهد بود. بنابراین، روسپیان پس از چند سال شیخه میشوند و میتوانند روسپیانی تحت نظر خود داشته باشند. جناح 34 ساله که همسرش پس از جنگ ناپدید شد و بدلیل مشکلات اقتصادی در دام شبکههای فساد افتاد
پلیس در حرکتی ضربتی، به باشگاه شبانهای در مرکز بغداد، که پس از سالیان سال زندگی شبانهاش دوباره از سر گرفته شده است، ریخته و باشگاه را بسته است. این گونه حملات بخشی از مبارزات دولتی علیه فروشگاههای مشروبفروشی و کلوبهای شبانهاند. مبارزاتی که مقطعی و بدون ضمانت قانونی و کیفری در همان مراحل اولیه متوقف میشود. یکی از مقامات بلندپایه امنیتی به الحیات گفته است که "بنا بر تصمیم مقامات بالاتر، راهاندازی این قبیل مراکز تفریحی ممنوع است." به گفته مقامات بغداد مردم از گسترش این گونه مکانها بسیار عصبانی هستند. کمپینهایی که در فیس بوک در مخالفت با باشگاههای شبانه با نام "no to night clubs" نیز در همین رابطه به راه افتادهاند. این کلوب پیشتر رستوران بوده است. نمای رنگارنگ و بخشی از داخل آن پیش از آن که رسماً تعطیل شود در آتش سوخته است. الحیات از یکی از کارکنان این باشگاه درباره حادثه آتشسوزی پرسید. اما او از پاسخ دادن سرباز زد و تنها گفت که "یک شب که کلوب شلوغ بود [...] این اتفاق به دلیل ایراد در سیستم برق رخ داد."
فضای افسرده و جنگزده حاکم بر عراق علت افزایش گرایش به فحشاء و فساد اما اکنون فضای داخل کلوب نه تنها بسیار آشفته است، بلکه به شدت نشانگر تعارض در بغداد و نیز احساس فرسودگی و سنگینی بار زندگی بر دوش مردمانش است. مردان عراقی آشفته از اوضاع اقتصادی و اجتماعی دور میزهای این باشگاهها جمع میشوند تا هرزهگی دختران و زنان هموطن خود را تماشا کنند و در ازای آن پولی بپردازند. معمولا درگیری و دعوا بر سر این زنان به امری عادی تبدیل شده است. جمعیت تماشاچیان متشکل است از مردان جوانی که به دلیل نبود فرصتهای زندگی سرخورده شدهاند، تاجرهایی که پس از جنگ به نان و نوایی رسیدهاند و افسرانی که در آن منطقه دارای نفوذند. مأمور پلیس مستقر در نزدیکی یکی از باشگاهها میگوید "یک بار چندین افسر در یک میهمانی شرکت کرده بودند، و میهمانی پایان خوشی نداشت. علتش نیز شرطبندی بر روی یک دختر بود." بدیهی است که این حقایق به طور رسمی به ثبت نرسیدهاند، یا حتی در رسانهها نیز سخنی از آنها به میان نیامده است. زنان بیهمسر و دخترانی که سرپرست خود را در جنگ از دست دادهاند اولین قربانیان گروههای فساد هستند
"ورده" که پسر 4 سالهاش "حماده" را هنگام کار نزد یکی از دوستانش میگذارد میگوید: "من با پنچ دختر دیگر روی صحنه [...] . معمولا حدود 15 مرد مست حضور دارند و دستههای اسکناس خود را باز میکنند و روی ما میریزند. یکی از افرادی که برای شیخه کار میکند پولها را جمع میکند. وقتی یکی از مردان یکی از ما انتخاب میکند، هزینه میز و یک بطری مشروب را میپردازد و [...]." این زنان خطرات بسیاری را نیز در کمین دارند و حتی جان خود را نیز در این راه از دست میدهند. "ورده" که یک سال پیش از حمله مردی معتاد جان سالم به در برد، یکی از دوستانش را که شب در مکان یک باند مواد مخدر در شمال شرق بغداد بود از دست داد.
طراحی خانههای فساد در بغداد به عهده کیست؟ اما پرسشی که همه میکوشند پاسخی برای آن بیابند این است که این دختران چگونه توانستهاند به این دنیای زیرزمینی در پایتخت راه یابند. پیشتر گفته میشد که رومانیاییها این زندگی شبانه را به راه انداختهاند. اما این داستان قدیمی شده و به زمانی بازمیگردد که مهرههای کلیدی رژیم صدام حسین امنیت رومانیاییها را تأمین میکردند، چرا که تعدادی از آنها مشتاق بودند اوقات خود را با آنها بگذرانند. یکی از افسران "پلیس اجتماعی" داستان متفاوتی نقل کرد: "روسپیان آخرین حلقه از زنجیری هستند که از تاجران و دلالان پشت پردهای هستند که پولشان را در تجارت سکس سرمایهگذاری میکنند. این اتفاق جدیدی در بغداد نیست. منتهی دختران عراقی که به تازگی از کشورهایی که در آنها پناهنده شده بودند به عراق بازگشتهاند کلوبها و خانههای فساد را قرق کردهاند."
تصویری از یک باشگاه شبانه و خانه فساد در بغداد
این افسر پلیس میگوید که تلاش برای افشای هویت دلالان به شکست انجامید، زیرا برخی گروههای بانفوذ برای احیای این بازار اعمال فشار میکنند. وقتی از ورده درباره از بین بردن صنعت قاچاق انسان پرسیده شد، وی که خود الکلی شده بوده، پاسخ داد: "این چیزی جز رویا نیست."
گرچه پلیس بغداد گاهی با انجام عملیاتهای محدود سعی در مبارزه با گسترش خانههای فساد در بغداد و دیگر شهرها میکند، اما در مجموع اراده چندانی برای برخورد جدی با این معضل وجود ندارد. اندکی قبل پلیس با حمله به برخی از خانههای فساد، 50 تن از دلالان را در مرکز بغداد دستگیر کرد. یک منبع امنیتی گفته است که "دلالان علاوه بر پناه دادن به عوامل تحت تعقیت، اقدام به تجارت قرصهای روانگردان نیز میکردهاند." به گفته منابع امنیتی، در عراق قاچاق زنان پس از تروریسم، قتل و قاچاق دارو در رتبه چهارم جرایم قرار دارد. لازم به ذکر است که وزارت حقوق بشر عراق در سال 2010 اعلام کرد که قاچاق زنان از سال 2006 به معضلی بدل شده است، که با به ثبات رسیدن نیروهای امنیتی فروکش کرده بود، اما به دلیل پیگیریها و نظارتهای ضعیف، این صنعت دوباره جان گرفته است. قربانیان اغلب از نواحی فقیر هستند که مجبورند یا خودفروشی کنند و یا ساعات طولانی با دستمزد پایین یا اصلاً بدون دستمزد کار کنند. این معضل محصول شرایط وخیم اقتصادی است.
شیوخ حاشیه خلیج فارس مشتری ثابت نوامیس مردم عراق بنا به گفته یکی از منابع پلیس محلی به تازگی فردی در ارتباط با تجارت روسپیان و سوءاستفاده از دختران جوان ساکن در مناطق فقیرنشین در بغداد دستگیر شده است. این فرد به همکاری با یکی از شبکههای فساد بزرگ که شبکههای دیگر را در داخل و خارج از عراق تغذیه میکند اقرار کرد. کار این شبکهها اغوا و استثمار زنان و دختران است. این شبکهها قربانیان خود را به کشورهای همسایه و کشورهای حوزه خلیج فارس منتقل میکنند. در تاریخ 11 اکتبر امسال در یک وبسایت کاریابی عراقی برای جذب نیروی کار در یک شرکت نفتی کویتی یک آگهی منتشر شد که یکی از مشاغل نام برده شده " اسکورت زنان" بوده است. یکی از کسانی که علاقهای به ممنوعیت فعالیت خانههای فساد ندارد یک کارآگاه پلیس است. به گفته وی، "روسپیها بهترین منبع کسب اطلاعات هستند. درباره اعضای جیش المهدی و القاعده هر اطلاعاتی که بخواهید دارند." به گفته یکی از مشتریان یک باشگاه شبانه در سوریه، 95 درصد دخترانی که در این کلوب کار میکنند عراقیاند و مشتریان اهل کشورهای حوزه خلیج فارس، به خصوص عربستان سعودی، هستند. یکی از این دخترها زهرا نام دارد. 16 سالش است. وی پس از آغاز جنگ از بغداد به سوریه گریخته است و از آن زمان در این کلوب فعالیت میکند. میگوید "علاقهای به این کار ندارم، اما چه کار کنم؟ امیدوارم شرایط در عراق بهتر شود چون دلم برای کشورم تنگ شده. دلم میخواهد برگردم اما باید از خواهرم مواظبت کنم." زهرا به دختری لاغراندام با موهای بلند مشکی اشاره میکند [...]. نامش نادیاست و 13 سالش است. کارش را در کلوب از دو ماه پیش شروع کرده است.
آوارگان عراقی اولین طعمههای گروههای فساد در عراق و کشورهای همسایه در حال حاضر بیش از یک میلیون پناهنده عراقی در سوریه سکونت دارند، که بیشترشان زنانی هستند که یا همسرشان و یا پدرشان کشته شدهاند. آنها که به طور قانونی اجازه کار کردن ندارند گزینههای چندانی جز خودفروشی برایشان باقی نمانده است. آماری از تعداد زنانی که به خودفروشی روی آوردهاند در دست نیست، اما حنا ابراهیم، بنیانگذار گروه "اراده زنان" در عراق، این رقم را 50 هزار تن ذکر می کند. یکی دیگر از این زنان فاطمه نام دارد که در خانه فسادی مخفی در محله سیده زینب در دمشق کار میکند. او میگوید "وقتی شوهرم کشته شد و من را با دو بچه تنها گذاشت به سوریه آمدم. عمهام از من خواست با او کار کنم، و برادرهایم هم بهم فشار آوردند که قبول کنم." او خبر نداشت کاری که عمهاش از آن میگوید چه کاری است، تا این که به اینجا آمد. فاطمه اکنون در اواسط دهه سوم زندگیش است، اما فعالان اجتماعی میگویند که تعداد کودکان عراقی که به خودفروشی مشغولند بالاست. بسام الکدی عضو انجمن دیدهبان زنان میگوید: "برخی از این کودکان در عراق مورد آزار جنسی قرار گرفتهاند، اما بسیاری نیز به اجبار پدر و عموهایشان که به بهانه محافظت از آنها اینجا آورده شدهاند به این کار مشغولند. آنها باکرهاند، به آنها به چشم نوعی سرمایهگذاری نگاه میشود و به شیوهای بسیار وقیح استثمار میشوند."
ساجده محمد زنی عراقی است که خانوادهاش در فقر شدیدی به سر میبردند. وقتی 28 سال داشت با مردی ازدواج کرد که کاملاً غریبه بود اما قول داده بود که به ساجده و خانوادهاش کمک مالی کند. ازدواج آن دو سر گرفت اما یک ماه بعد ساجده دریافت که همسرش وی را فروخته است. وی میگوید: "او برای مدت کوتاهی رفتار خوبی با من داشت و به خانوادهام مقداری پول داد. تا این که به آپارتمان کوچکی نقل مکان کردیم و یک روز او چند تن از دوستانش را به منزلمان دعوت کرد و به من گفت که باید هر کاری آنها میخواهند انجام دهم، حتی رابطه جنسی."
تصویر دیگری از یک خانه فساد در بغداد "اول زیر بار نرفتم، اما شوهرم مست بود و من را به باد کتک گرفت." این حمله به حدی شدید بود که ساجده از هوش رفت. بعد از به هوش آمدن همسرش آب پاکی را روی دستش ریخت: باید برای او کار کند و با هر کس که او به خانهشان، واقع در مرکز بغداد، میآورد همبستر شود. اگر هم اعتراض کند دیگر به خانوادهاش پول نمیدهد و حتی او را میکشد. "چارهای نداشتم. برای همین کاری که ازم خواست را انجام داد. به مدت یک سال به همین شیوه زندگی کردم. با هر مردی که شوهرم به خانه میآورد میخوابیدم. هیچ راه فراری از این شرایط پیدا نمیکرد و به کسی هم نگفته بودم چه بلایی داشت بر سرم میآمد. در عراق، و دیگر کشورهای خاورمیانه، چنین قربانیانی به شدت مورد قضاوت دیگران قرار میگیرد. این گونه تصور میشود که زنانی که مورد تجاور قرار میگیرند لکه ننگی برای خانوادهشان هستند و از سوی بستگان خود یا طرد میشوند و یا به قتل میرسند. به همین دلیل ساجده در سکوت خود زجر کشید و به خانواده خود حرفی نزد. بخت زمانی به او روی آورد که حدود یک سال پس از ازدواجش پلیس برای تفتیش به خانهشان آمد و همسرش را به جرم اقدام تروریستی دستگیر و زندانی کردند. بنا بر تحقیقات پلیس، مردی که ساجده با وی ازدواج کرده بود عضوی از یک باند فساد بود. او چند زن داشت و دارای هویتهای مختلف بود. در زمان پیگیری پرونده ساجده با یکی از اعضای "سازمان زنان بغداد" آشنا شد. این سازمان متشکل از گروهی از فعالان اجتماعی است که برای حقوق زنان مبارزه میکنند و زنان نیازمند، از جمله زنانی که برای روسپیگری فروخته شدهاند، را مورد حمایت قرار میدهند. داوطلبان به او کمک کردند تا از شوهرش طلاق بگیرد و ساجده پیش خانوادهاش، که با آغوش باز پذیرای او بودند، بازگشت. با این که هیچ گونه آمار رسمی از چنین مواردی در دست نیست، لیسا نیسان، رئیس سازمان زنان بغداد، میگوید که تجارت زنان از زمان حمله آمریکا به عراق در سال 2003 به شدت رونق گرفته و روز به روز نیز بدتر میشود. "تشکیلات سازمانیافتهای پشت این وقایع است و برخی از مقامات دولتی نیز با آنها همکاری میکنند و کارهای اداریشان را راه میاندازند، خصوصاً در رابطه با زنانی که به خارج از کشور صادر میشوند." خانم نیسان با انتقاد از مقامات عراقی که هیچ اقدامی برای خاتمه دادن به این تجارت یا رسیدگی به پیامدهایش نمیکنند گفت: "ما در رابطه با این معضل به دولت هشدار دادهایم. اما همچنان کمکهای مالی تاجران عراقی، برخی سازمانهای بشردوستانه و حتی نمایندگان عراقی است که در پیشبرد اهدافمان کمکمان میکند. دولت هیچگونه کمک مالی به ما نمیکند." با ورود نیروهای آمریکایی به عراق، براساس گزارشهای منتشر شده، گروههایی از قطر، عربستان و کویت در پی زنان آواره عراقی وارد این کشور شدند و به شکار طعمههای خود پرداختند. همزمان در حدود 50 هزار روسپی نیز از کشورهای دیگر به عراق و سوریه منتقل شد تا شبکه فساد به راحتی در پایتخت گسترش پیدا کند. نیروهای خارجی حاضر در عراق از اولین مشتریان خانههای فساد راهاندازی شده با کمک شیوخ عرب بودند و همین حاشیه امنیت سبب آزادی عمل بیشترین این گروهها شد و هماکنون نیز چتر پنهان حمایتی نیروهای امنیتی حاضر در عراق و حتی پلیس این کشور، از فعالیتهای آنان حمایت میکند. شاید با ادامه این روند، کشور عراق که پیش از این با شهرهای مقدس و عتبات عالیات شناخته میشد، با استقرار کامل دموکراسی آمریکایی و گذار از فرهنگ غالب اسلامی به فرهنگ لیبرال - که از جمله اهداف ادامه حضور نیروهای آمریکا در این کشور بوده است -، چهره ناخوشایند دیگری به خود بگیرد. منبع:پایگاه خبری ندا آنلاین http://nedaonline.ir/SlideDetail.aspx?SlideId=868 |
[ پنج شنبه 91/9/23 ] [ 10:32 صبح ] [ مرتضی قدرتی ]
[ نظرات () ]
|
|||||||
|
[ پنج شنبه 91/9/23 ] [ 8:34 صبح ] [ مرتضی قدرتی ]
[ نظرات () ]
اسلام و راههای شاد زیستن!
مقدمه
گفته شد اسلام تفریح و نشاط را از جمله نیازهای غریزی در انسان می داند و از این رو کسب شادکامی را نه تنها مذمت نمی کند، بلکه بدان ترغیب و تشویق نیز می نماید. نکته اساسی در این میان آن است که اسلام هر نوع لذت و شادی را تأیید نمی کند بلکه شادی هایی را مورد تأیید و ترغیب قرار می دهد که بتواند به رشد شخصیت آدمی یاری رساند و از غفلت او در لهویات جلوگیری نماید. در این نوشتار به بررسی برخی از راهها برای شاد زیستن اشاره می کنیم که از نظر اسلام مورد تأیید است.
راه های شاد زیستن
همه ما در زندگی به دنبال خوشبختی و سعادتمندی هستیمم. شادی و نشاط در زندگی از جمله عواملی است که احساس رضایتمندی و خوشبختی را برای انسان به ارمغان می آورد. «خنده» تظاهر بیرونی و ظاهری خلق است که سبب آرامش و نشاط درونی می گردد. حضرت علی علیه السلام فرمودند: کونوا کالنحله؛ مانند زنبور عسل باشید. یعنی دهان دیگران را شیرین کنید و با شادی کام دیگران را شاد نگه دارید. تحقیقات نشان داده است که خنده نه تنها سبب نشاط افراد می گردد بلکه سلامت آنها را نیز تضمین می کند. خنده، سیستم ایمنی بدن را مقاوم می سازد و توانایی بدن در برابر عفونت را افزایش می دهد. از طرف دیگر خنده سبب کاهش سطح هورمون های استرس زا شده و از تأثیرگذاری آنها بر روی سیستم ایمنی بدن جلوگیری می کند. هنر شاد بودن و شاد زیستن مستلزم توانایی خندیدن به مشکلات در کوتاهترین زمان ممکن پس از وقوع آنهاست. از این رو در دستورات دینی ما توصیه شده است که همواره متبسّم و خنده رو باشیم تا جایی که از نشانه های مؤمن خنده در چهره و حزن در قلب شمرده شده است. به تعبیر دیگر از جمله راه های شاد زیستن آن است که انسان تلاش کند همواره لبخند بر لب داشته باشد و چهره ای گشاده و بشّاش به خود بگیرد هرچند در قلب خود حزن و اندوهی را قرار داده است.
«خنده»های درست و حسابی!
بنابراین خنده از جمله راههای شاد زیستن است که اسلام به طور جدّی آن را توصیه می نماید. خنده، سیستم ایمنی بدن را مقاوم می سازد و توانایی بدن در برابر عفونت را افزایش می دهد. از طرف دیگر خنده سبب کاهش سطح هورمون های استرس زا شده و از تأثیرگذاری آنها بر روی سیستم ایمنی بدن جلوگیری می کند.
اما از سوی دیگر مؤمنین را از قهقهه زدن منع می کند و آن را از شیطان می داند. در واقع آن چه از نظر اسلام مورد تأیید است «خنده های درست و حسابی»! است که سبب آرامش و نشاط فرد و دیگران که با او مراوده دارند، می شود وگرنه خنده های بلند و به تعبیری قهقهه اصلاً مورد تأیید و توصیه اسلام نیست و چه بسا از آن نهی شده است. از سوی دیگر اسلام می پسندد که مؤمنین در کنار یکدیگر گل بگویند و گل بشنوند، بخندند و شاد باشند امّا هرگز اجازه نمی دهد با تمسخر و استهزاء یکدیگر شاد شوند و لبخند به لب بیاورند!
به عبارت دیگر اسلام توصیه می کند که: با هم بخندیم نه آنکه به هم بخندیم! پس از این به بعد مواظب لطیفه گویی ها و دور هم نشستن هایمان بیشتر باشیم که با غیبت و استهزاء دیگران آلوده نشود!!
یاد خداوند ذکر الهی؛ یک راهکار مطمئن
از دیگر راههایی که برای شاد زیستن در اسلام توصیه می شود که در واقع مهمترین راه و اطمینان بخش ترین راهکار است، ذکر خدا و یاد الهی است همچنان که آیه شریفه می فرماید: ألا بذکر الله تطمئنّ القلوب؛ آگاه باشید که تنها با یاد خدا دلها آرامش می یابد. (سوره مبارکه رعد/ آیه شریفه 21)
اطمینان قلب و آرامش با ذکر خداوند سبب می شود دغدغه ها و مشکلات زندگی از انسان دور شود و دیگر اضطراب و ناراحتی او را سرگردان ننماید و با نشاطی درونی و شادی واقعی به انجام امور بپردازد. کسی که همواره توجه می کند که قدرتی برتر و خدایی مهربان او را می بیند و به او کمک می کند نشاط و شادی خود را از دست نمی دهد بلکه همواره به دنبال جلب رضایتمندی اوست. برای تمرین این توجه همیشگی به قدرت لایزال الهی توجه به واژه «ربّ» می تواند کمک کننده باشد. ربّ یعنی پروردگار و تنها کسی پروردگار است که در همه امور زندگی از خوردن و خوابیدن گرفته تا اتّخاذ تصمیمات بزرگ و مهم در زندگی همه را تدبیر می کند و انسان را می پروراند! بنابراین چه جای اندوه و ناراحتی است که خدایی به این مهربانی یار و یاور ماست!
صله رحم و رفت و آمد فامیلی
از دیگر راههای شاد زیستن صله ارحام است. صله رحم بنا بر فرموده روایات اسلامی سبب افزایش عمر می گردد و این شاید نتیجه تخلیه روانی انسان ها در اثر دید و بازدید و گفتگو با یکدیگر باشد. بهترین صله رحم نیز از خود اعضای خانواده شروع می شود و در هسته مرکزی آن زن و مرد. وقتی زن و شوهری در کنار هم با آرامش بنشینند و با یکدیگر صحبت و گفتگو نمایند و در امور زندگی هم اندیشی نمایند، می توانند مطمئن باشند که شادی و نشاط در یک قدمی خانه آنهاست! زیرا علاوه بر آنکه در مشکلات و سختی های زندگی که می تواند شادی را از آنها بگیرد به پشت گرمی یکدیگر دلخوشند، خداوند بواسطه رفق و مدارا و محبت میان آنها توسعه و گشایشی در زندگی شان ایجاد می نماید که غم و اندوه از میان برخیزد و نشاط و شادکامی مهمان خانه شان شود.
صبوری کن صبوری!
از دیگر کلیدهای طلایی برای بدست آوردن شادی در زندگی، صبور بودن است. آنچه سبب می شود شادی از زندگی رخت بربندد و اضطراب و ناراحتی جایگزین آن شود، آن است که انسان در برابر مشکلات صبر نکند. بنابراین صبور بودن از جمله راهکارهای شادکامی در زندگی به شمار می رود. البته صبر کردن مصادیق متعددی دارد که صبر در برابر مشکلات یکی از آن است. دیگر از مصادیق صبر کردن و صبور بودن، صبر در برابر بیماری ها و دردهای جسمانی است. ناراحتی های جسمی از دیگر عواملی است که شادی را از انسان می گیرد.
با صبور بودن در برابر این دردها و بیماری های و توجه به شافی و شفادهنده حقیقی که خداوند است، می توان شادکامی را دوباره به دست آورد، آنچنان که در قرآن کریم از زبان حضرت ابراهیم(ع) می فرماید: فاذا مرضتُ فهو یشفین؛ او خدایی است که وقتی بیمار شوم مرا شفا می دهد. یکی دیگر از مصادیق صبور بودن، صبر در برابر معصیت و گناه است. نافرمانی خداوند از آنجایی که با فطرت انسانی ناسازگاری دارد، سبب می شود انسان با انجام گناه و نافرمانی الهی به عذاب وجدان و ناراحتی درونی مبتلا شود. در برخی از موارد و در برخی از گناهان این عذاب درونی به حدّی می رسد که همه زندگی فرد را مختل می کند و او را از هستی ساقط می نماید، امّا کمترین حدّ آن نیز آن است که شادی و نشاط درونی او را زایل می نماید. البته در حین انجام گناه ممکن است لذت و نشاطی کاذب فرد را در بربگیرد امّا پس از آن، گرفتار رنج و گرفتاری گناه می شود و از آرامش و نشاط درونی تهی می گردد.
برخی راه های دیگر نیز برای شادکامی و شادزیستن در زندگی وجود دارد که به آنها در مقاله بعدی خواهیم پرداخت.
نوشته رادفر – گروه دین و اندیشه تبیان
فهرست منابع و مآخذ
1- قرآن کریم
2- بیست اصل در تربیت، علی محمد رفیعی محمدی
3- گفتار فلسفی جوان
4- مراحل اخلاق در قرآن- آیت الله جوادی آملی
5- تفریح در اسلام- دکتر شهیدبهشتی
6- 240 اصل خانوادگی در اندیشه شهید مطهری
[ پنج شنبه 91/9/23 ] [ 8:28 صبح ] [ مرتضی قدرتی ]
[ نظرات () ]
بسمه تعالی
سلام علیکم
برای خدمت به اسلام و ایران و در راه رسیدن به کمال و خودسازی کدام یک از این راهها بهتر است
تحصیل در دانشگاه یا حوزه ؟ و چرا ؟ !!!
نظر امام زمان عج و مراجع عظام چیست ؟
رضایت امام عصر در کدام یک بیشتر می باشد ؟ !!!
تشکر از شما ، التماس دعا
با سلام و سپاس از ارتباط تان با مرکز ملی پاسخگویی به سوالات دینی
پرسش تان نماینگر ذهن فطری و پاک شماست، این دغدغه دینداری و خداگرایی و پاک اندیشی است که باعث شده است که در این اندیشه باشی که راه زندگی و خدمت به دین و کشور اسلامی و مهدوی (عج) را با بصیرت و آگاهی انتخاب کنید، بر این آگاهی و بصیرت تحسین می گوییم.
همه علوم ، به یک اعتبار علوم دینی، الهی و حوزوی است. چه آن که منشأ همه علوم و معارف و فنون خداوند است و پایه گذاران نشر و ترویج آن انبیاء و جانشینان آنان و ائمه و علمای حوزه های دینی بوده اند.سیری به تاریخچه پیدایش علوم این حقیقت را به اثبات می رساند. در گذشته تمام شاخه های علوم دانشگاهی امروز از علوم پایه مانند ریاضیات ، هندسه، تا علوم انسانی تحت عنوان علوم طبیعی و ماوراءالطبیعه در حوزه های علمیه تدریس می شد . لیکن از آن جا که رسالت حوزه ها آموزش معارف خاص اسلام و ابلاغ آن به مردم و آموزش احکام اسلام و تربیت است، و با پیدایش دانشگاه ها و به دوش کشیدن قسمتی از کارهایی که در حوزه ها دنبال می شد، حوزه های علمیه بیش تر به سمت علومی کشیده شد که در تبیین دین و به انجام رساندن رسالت دینی ارتباط نزدیک تری دارند.
تحصیل در دانشگاه یا حوزه ؟
انسان ها از نظر زمینه ها وامکانات و استعدادها و ذوق و سلیقه هاو سایر ابعاد و جنبه های جسمانی و روحی و روانی متفاوتند. چنان که از نظر انگیزه ها و اهداف و آرمان و میزان همت و پشتکار نیز یکسان نیستند . بنا بر این نمی توان برای همه جوانان و افرادی که تشنه خدمت به اسلام و مذهب جعفری و کشور امام زمان (ع) هستند، نسخه واحد و کلی صادر کرد . بلکه هر کسی باید امکانات و استعداد و توانایی های جسمی و روحی خویش را ارزیابی کند و ببیند در کجا بهتر و سریع تر می تواند رشد )علمی و معنوی ) کند و در خدمت به اسلام و مسلمانان باشد . برخی ها در دانشگاه و مجامع علمی داخل یا خارج بهتر می توانند خدمت کنند و برخی در حوزه های علمیه دینی خدمت رسانی آنان چشمگیر تر می تواند باشد.
پس باید انگیزه اصلی و توانایی های خود را ارزیابی کنید بعد تصمیم بگیرید.
اگر از امتیازات، ویژگی ها یا مشکلات تحصیل در حوزه علمیه اطلاعاتی خواسته باشید در ذیل به اختصار اشاره می کنیم جهت آگاهی بیشتر می توانید با شماره تلفن 7740966و 7740971 با کد 0251تماس بگیرید.
امتیازات:
1ـ شناخت دین، خدا و سایر اصول اعتقادی و فروع دین از طریق منابع اصلی آن و بهره مندی از اساتید متخصص تا سطح مراجع تقلید.
2ـ بهرهمندی از محیط معنوی و آماده برای رشد و پیشرفت .
3ـ بهره مندی از خوابگاه و شهریه تحصیلی بر پایه میزان پیشرفت علمی.
5ـ آموزش روش ها و متد های مختلف تبلیغ دین و رساندن پیام های قرآن و چهارده معصوم علیهم السلام ، هم چنین بیان احکام، اخلاق و عقاید دینی به سایر افراد جامعه.
مشکلات احتمالی:
1 ـ محدودیت مالی و اقتصادی
2 ـ لزوم هجرت به مناطق محروم و پاسخگویی به انتظارات مردم .
3 ـ چشمپوشی کردن از بسیاری از امکانات و لذت هایی که مردم عادی دارند با هدف رسیدن به کمال.
ویژگی ها:
حوزههای علمیه دارای ویژگی هایی هستند که آن ها را از نهادهای مشابه علمی و آموزشی متمایز میکند، که به طور مختصر به برخی از آن ها اشاره میشود.
یکی از مهم ترین ویژگی ها، جاذبه معنوی آن هاست. فضای حاکم بر حوزههای علمیه، اخلاص و معنویت و تقوای الهی است که مهم ترین شرط موفقیت و رشد و بالندگی در حوزه های علمیه بوده است.
ویژگی دیگر حوزه ها، استقلال از مراکز قدرت در زمینههای مدیریتی، مالی و آموزشی است.
برخی دیگر از ویژگی ها عبارتند از: رابطه متقابل و صمیمی مردم و حوزههای علمیه و اتکای آن ها به یکدیگر، طبع بلند، زهد، قناعت، پرهیز از تجمل گرایی و اسراف به طور نسبی در حوزههای علمیه حاکم است.
انعطاف پذیری حوزه ها در زمینه امکان تحصیل اقشار مختلف، تقارن تعلیم و تعلم و عدم محدودیت زمانی برای تحصیل از دیگر ویژگی های حوزه هاست.
اساسا تحصیل علم درحوزههای علمیه ارزش است و عبادت تلقی میشود. حوزویان بر این اعتقادند که:العلم نور یقذفه الله فی قلب من یشأ ان یهدیه؛ علم نور الهی است و خداوند آن نور را در قلب هر کس صلاح بداند قرار می دهد و توفیق کسبش را عنایت می کند.
امکان ورود به حوزه علمیه برای همه هست، ولی موفقیت در آن به فراهم بودن شرایطی نیاز دارد که در ذیل به برخی اشاره میشود. پس اگر آن شرایط در شما وجود دارد، بروید. اما اگر وجود ندارد، بیش تر فکر کنید و با آگاهان مشورت نمایید.
شرایط لازم:
1ـ اراده قوی و آمادگی برای پذیرش سختیها و مسئولیتهای مهم،
2ـ ایمان قوی و پایبندی به تعالیم و دستورهای دین،
3ـ حافظه و استعداد قوی،
4ـ قدرت نطق و بیان مطلوب جهت تدریس و تبلیغ یا برخورداری از ذوق ادبی و قدرت قلم تا با بهره از آن بتواند رسالت دینی خود را انجام دهد و زکات اندوخته های خود را بپردازد.
موفق باشید.
http://www.pasokhgoo.ir/node/67700
[ چهارشنبه 91/9/22 ] [ 11:13 صبح ] [ مرتضی قدرتی ]
[ نظرات () ]