حجاب زوری
دخترهایی را میبینم که در روستاهایمان چادریاند. تا زمانی که خانواده وآشنایان آنها را میبینند حجاب بسیار خوبی دارند لیک در محیط شهر و دانشگاه چادرشان را کنار میگذارند گاهی هم کمی روسریشان عقبتر میرود. گریهام میآید. خواهرم، میشود برایم این را معنا کنی. کاش عظمت چادر را درک میکردی. کاش زیبایی اندیشه داشتی تا زیبایی ظاهرت را به نمایش نمیگذاشتی. زمانی که درکمان پایین است و به این فکر نمیکنیم که خدا چقدر بزرگ و محترم است، ظاهر ما باید دلچسب او باشد، حال چقدر بیانصافیم که خدا را کوچک میشمریم و برای به چشم آمدن در نظر مردم حجابمان را سرسری میگیریم.صبر کن، میخواهی نشریه را دور بیندازی، میگویی خشک مقدس است نه عزیز دلم، یادت هست اگر نبودهای حتما شنیدهای که زمانی که رضاخان کشف حجاب را اعلام کرد چه بسیار مادرانمان مقابله کردند و شاید بسیاری هم برای دفاع از حجابشان شهید شدند. شنیدهای قصه یار امام زمان را، بانویی که هفت سال در منزل نشست و بیرون نیامد که مبادا تار مویش را نامحرمی ببیند حال تارش ارزانیمان، دستههایی از گیسوانمان را به نمایش میگذاریم و میگوییم زمانه تغییر کرده است، زبانم را به جای شما زیر دندان میگذارم مگر خدا همان خدای دوران رضاشاه نیست،کاش چند دقیقه نفس کشیدن را کنار میگذاشتیم بعد اگر زنده میماندیم با این شروط هر کاری میخواستیم میکردیم:
گناه کنیم تا دلمان میخواهد ولی به شرطها و شروطها:نفس نکشیم،از روزی خدا نخوریم،بر زمین خدا راه نرویم، زمانی که مرگ رسید جانمان را به او ندهیم و اگر خدا گفت چرا؟ مردانه بگوییم دلمان میخواهد ما که وامدار تو نیستیم نان از خودمان،هوا از خودمان،زمین از خودمان و جان از خود ماست و صد افسوس که اشتباه کردم تا فرصت هست جبران باید کرد...حجاب زوری به درد نمیخورد حجاب را باید باور داشت . پدر و مادر عزیزم بدانید اگر در محل و خانهتان ماهواره آمده است از آن در، حجاب بیرون خواهد رفت حالا هر چه میخواهید آبروداری کنید آبرویمان را با ساده گرفتن این چیزها برباد میدهیم وآن وقت دیر شده است. به فرزندانمان اهمیت بیشتری بدهیم حجاب را برایشان ارزش کنیم که خودشان دوست بدارند نه اجبار . اجبار همیشه شکست خوردنی است دیر یا زود.
اون مییاد با تعریفایی که کرده بود،طرز حرف زدنش نازکشیدناش گولم زده بود ولی نیومد. یه روز گفتم حامد، من یه خواستگار خوب دارم آخر هفته مییاد خونمون اگه نیای جواب بله بهش میدم ،گفت یه جا قرار بذاریم همدیگه رو ببینیم باهات خیلی حرف دارم با هزار دلهره که مبادا خونوادم بفهمند یه روز که کسی خونمون نبود قرار گذاشتم اومد فهمیدم تموم حرفایی که به من زده بود دروغ بود آره من تا اون روز از پشت تلفن میشناختمش من به خاطر اون الکی بهونه میآوردم و خواستگارای خوبم و رد کرده بودم ولی... اینها به درک آبرویم رفت کاری که نباید میشد شد کسی نفهمید ولی می ترسم ازدواج کنم چند سا لیست مجبورم به خاطر ماجرای آن روز خواستگارهایم را رد کنم فکرش هم دیوانهام میکند ..........حرفهای فامیل پشت سرم زیاد شده است ،مجبورم به این خواستگارم که سن بالایی هم دارد بله بگویم امید به خدا ......به خدا میگویم توبه میکنم ولی چه فایده ماندهام چه کار کنم .از تمام پسرهای دنیا بدم میآید، ولی نه، از خودم بدم میآید چه اشتباه بزرگی حالا میفهمم خدا چقدر مارا دوست دارد که میگوید فلان کار را نکن . خواهرم من تجربه کردهام ،تجریههای دوستانم را دیدهام راستش را بخواهی از 100 نفر یک نفر این روابط به ازدواج منجر میشود آن هم همیشه به یکدیگر شک دارند مبادا آن که قبل از ازدواج با من رابطه داشت، حال نیز با شخص دیگری در ارتباط باشد زندگی یا پایان مییابد یا جهنمی است که تا آخر عمر درآن میسوزند پس هدف چیست ؟ خودتان را فریب ندهید هدف سوء استفاده پسران از ماست چند صباحی لذت و خوشگذرانی بعد هم ازدواج با یکی از دختران خوب و آبرودار اگر آبروی خودشان(پسرها) از زیادی ارتباطها نرفته باشد.آری درست فهمیدید بسیاری از پسرهای هرزه که اینکارهاند همزمان چند دوست دختر دارند به تو میگویند قربانت روم به من میگویند فدایت شوم این پند را از خواهر بزرگترتان بپذیرید آبرو و آخرتتان را به لذت و دنیای دیگران نفروشید.مطمئن باشید هم خداوند کریم است و هم خانواده خیر مارا میخواهند ....
یادتان هست که دوران کودکی فرزندانمان با کارتنهایی مثل پسر شجاع،ویتیکمان و فوتبالیستها سپری شد برنامههایی که در آنها دوست دختر داشتن رسم بود آن زمان بیشتر از هر چیز خندههای کودکمان را نگاه میکردیم و خوشحال بودیم ،بازیهای رایانهای هم که جدیدا مد شده است و پر از صحنههای تحریک کننده است ،موبایلها و امکاناتی که چند سالیست به آنها اضافه شده است عکسهای مبتذل،فیلمهای سکس و ارتباطهای آسان با استفاده از موبایلها که نسبتا خصوصی هم هستند خاطرمان را آزرده است و لبخندهای فرزندانمان را از ما گرفته و به دیگران هدیه داده است. بهتر نیست به این فکر کنیم که چرا؟چقدر به فرزندانمان توجه کردهایم، آیا دلیل این دوستیها و دلیل فاصله گرفتن از خانواده کمبود محبت نیست؟ چه عیبی دارد فرزندانمان را در آغوش بگیریم و به آنها اجازه ابراز وجود دهیم،با آنها دوست باشیم با صرف کردن وقت برای گلهای زندگیمان اجازه چیدن آنها را به هرکسی ندهیم. آنها راحت اعتماد میکنند آیا به آنها گفتهایم به چه کسی اعتماد کنند ریشه این اعتماد چیست ؟لقمه حلال،تربیت درست همراه با آموزش قرآن ،فرصت دادن به فرزندان برای ابراز وجود و در کنار آنها بودن وتشویق به جای آنها، راههایی است که میتوانیم به آنها فکر کنیم...
کوچه انتظار
[ پنج شنبه 91/11/5 ] [ 10:58 عصر ] [ مرتضی قدرتی ]
[ نظرات () ]