- فیزیک خیلی آسونتر می شد، اگه به جای سیب خود درخت رو نیوتن افتاده بود
- یکی از شاخص ترین مزیت های سیم کارت های اعتباری اینه که می تونی به بعضیا که حوصله شونو نداری بگی شارژ ندارم
- هیکل یارو شبیه نیم رخ چنگاله، بعد هر موقع می پرسی کجا بودی میگه باشگاه!
- کاریکاتور روزنامه گاردین درباره عمل جراحی بینی در ایران
- روانشناسی معکوس : سر سفره دیدم غذا خیلی شور شده به مامان گفتم چرا اینقد غذا بی نمکه؟ گفت: اتفاقا من کلی نمک خالی کردم تو غذا ... گفتم هاااااااا ! اگه الان می گفتم غذات شوره می گفتی ما اصلا یک ماهه نمک نداریم تو خونه!
- امروز همون روزی هستش که همیشه قراره توش رژیم بگیریم و درس بخونیم و مرتب و منظم بریم سر کلاس درس و سرکار. بعله امروز همون شمبه ننگین است!
- یه روزی دوستای مامانم با دختراشون اومده بودن خونمون. همه داشتند پرتقال پوست می کندند که من وارد شدم. بر خلاف انتظار شما هیشکی دستشو نبرید!
- فقط اینجاست که وقتی راننده میخواد دنده عقب بگیره همه سر نشینان هم بر میگردن و به عقب نگاه می کنن!
- ما آدم ها مشکل بینایی داریم، هرکس به ما زیاد نزدیک شود، دیگر دیده نمی شود
- بارندگی ها شروع شد، دوستانی که از مترو استفاده می کنن از فردا لباس و وسایل شنا فراموش نشه
- عامل اصلی گرایش من به تحصیلات عالیه جمله تشویق آمیز بابام مبنی بر ?#1575;شکال نداره بابا جون جامعه حمّالم می خواد?بود.
- نتیجه درس خواندن در ایران : آینده شغلی هر معدلی چیست؟
- ولی اینکه با این همه تورم هنوز "رنگارنگ" صد تومنه نشون میده نامردا قبلا چقد گرون می فروختنش!
- من یکی که مشکل مالی ندارم، چون اصلا مالی ندارم که بخوام مشکلشو داشته باشم!
- وقتی به زوج های عاشق میگن مرغ عشق، به زوج های مشکل دار هم باید بگن انگری بردز
- یکی از فانتزیام اینه که یکی از این دختر مایه دارا گرفتارم بشه. بعدش باباش بیاد یه چک بنویسه بده بهم بگه پاتو از زندگی دختر من بکش بیرون .... منم قبول کنم!
- یکی از تفریحات سالمم اینه که گوشیمو بذارم جلو اسپیکر تا SMS که میاد، نویز بندازه، دو ثانیه زودتر بفهمم ذوق کنم!
- یه سوالی ذهنمو مشغول کرده، بچه هایی که از سال 1400 تا 1409 به دنیا میان دهه چندی حساب می شن؟/ باید چطوری خطابشون کرد؟/ دهه صفری؟/ دهه جدید؟/ شروعی دوباره؟/ دهه ناشناخته؟/ تغییر را احساس کنید؟
- قدیما ایفون معمولی بود، می گفتیم کیه؟ طرف می گفت منم!/ الان که تصویری شده هرکی زنگ میزنه ژست میگیره بعد زل میزنه به افق!
- چندتا از دروغ های مشهورمون :
. فقط امضای رئیس مونده
. این لباس جنسش ترک اصله
. به چشم خواهری میبینمش
. همه بچه ها خوشگلن
. از فکر تو تا خود صبح بیدار بودم
. این آخرین سیگاریه که میکشم
. منو تو جوونیام ندیدی
. این بهترین کادوییه که تو زندگیم گرفتم
. مرسی من نمیخورم، رژیم دارم
. از این همه یه دونه مونده، همش رو فروختم
. عموم فوت کرده بود نتونستم بیام
. مادر نزاییده کسی رو که چپ نگام کنه
. خونه رو تخلیه کنین پسرم ازدواج کرده
. شما فرم رو پر کنین ما باهاتون تماس میگیریم
- پسر همسایه مون داشت تو کوچه به دوستش می گفت فردا قراره ابروهامون رو چک کنن! هرکی برداشته باشه اخراجش می کنن
- 21 دسامبر دنیا قراره وایسه که رضا صادقی پیاده شه!
- تو تاکسی نشسته بودیم، راننده جلوی یکی نگه داشت بوق زد پرسید کجا میری ؟ یارو گفت خونه!
- مراحل چهارگانه تحقیق در دانشگاه: Ctrl+A / Ctrl+C / Ctrl+V / Ctrl+P
- یه سوالی که منو این روزا خیلی درگیر کرده اینه که واقعا چرا مجریان کودک همشون خاله ان؟ چرا هیچوقت عمه ها مجری برنامه های کودک نمی شن؟
- اینقدر روشنفکرم که بعضی شبا نورش نمی ذاره خانواده راحت بخوابن
- رفیقم تعریف می کرد می گفت یکبار چراغ قرمز رو رد کردم یهو دیدم اونطرف افسر وایساده داره می نویسه. رفتم گفتم جناب سروان ننویس ندیدمت!
- وقتی ناراحتین از 1 تا 10 بشمرین. اگه آروم نشدین تا 20 ادامه بدین، نشد تا 30 و همینجور ادامه بدین تا آروم بشین. من الان به 21666500096871120012 رسیدم
- یه غمی هست که بچه های آخر بیشتر درکش می کنن، غم به مرور زمان کم شدن آدم های سر سفره
- معلم گفت: دو خط موازی هیچگاه به هم نمیرسند مگر اینکه یکی از آنها خود را بشکند. گفتم: من خودم را شکستم، پس چرا به او نرسیدم؟ لبخند تلخی زد و گفت گمشو بیرون از کلاس دلقک بی مزه!
- از جمله افتخارات زندگیم اینه که یه بار حامد بهداد رو از نزدیک دیدم ولی حتی نرفتم جلو سلام کنم، منتظر روزی هستم که این بلارو سر گلزار هم بیارم!
- این روزها به جای شرافت از انسان ها فقط "شر" و "آفت" رو می بینی
- نقشی که فلفل در تربیت بچه های ایرانی داشته، کتاب تعلیمات اجتماعی نداشته
- چه سلاحی در کدوم کشور بیشتر آدم میکشه؟
[ دوشنبه 92/1/26 ] [ 1:45 عصر ] [ مرتضی قدرتی ]
[ نظرات () ]
نـکات زیـبا و آموزنـده برای زنـدگی
• آنچه جذاب است سهولت نیست، دشواری هم نیست، بلکه دشواری رسیدن به سهولت است
• وقتی توبیخ را با تمجید پایان می دهید، افراد درباره رفتار و عملکرد خود فکر می کنند، نه رفتار و عملکرد شما
• سخت کوشی هرگز کسی را نکشته است، نگرانی از آن است که انسان را از بین می برد
• اگر همان کاری را انجام دهید که همیشه انجام می دادید، همان نتیجه ای را می گیرید که همیشه می گرفتید
• افراد موفق کارهای متفاوت انجام نمی دهند، بلکه کارها را بگونه ای متفاوت انجام می دهند
• پیش از آنکه پاسخی بدهی با یک نفر مشورت کن ولی پیش از آنکه تصمیم بگیری با چند نفر
• کار بزرگ وجود ندارد، به شرطی که آن را به کارهای کوچکتر تقسیم کنیم
• کارتان را آغاز کنید، توانایی انجامش بدنبال می آید
• انسان همان می شود که اغلب به آن فکر می کند
• همواره بیاد داشته باشید آخرین کلید باقیمانده، شاید بازگشاینده قفل در باشد
• تنها راهی که به شکست می انجامد، تلاش نکردن است
• دشوارترین قدم، همان قدم اول است
• عمر شما از زمانی شروع می شود که اختیار سرنوشت خویش را در دست می گیرید
• آفتاب به گیاهی حرارت می دهد که سر از خاک بیرون آورده باشد
• وقتی زندگی چیز زیادی به شما نمی دهد، بخاطر این است که شما چیز زیادی از آن نخواسته اید
• در اندیشه آنچه کرده ای مباش، در اندیشه آنچه نکرده ای باش
• امروز، اولین روز از بقیة عمر شماست
• برای کسی که آهسته و پیوسته می رود، هیچ راهی دور نیست
• امید، درمانی است که شفا نمی دهد، ولی کمک می کند تا درد را تحمل کنیم
• بجای آنکه به تاریکی لعنت فرستید، یک شمع روشن کنید
• آنچه شما درباره خود فکر می کنید، بسیار مهمتر از اندیشه هایی است که دیگران درباره شما دارند
• هرکس، آنچه را که دلش خواست بگوید، آنچه را که دلش نمی خواهد می شنود
• اگر هرروز راهت را عوض کنی، هرگز به مقصد نخواهی رسید
• صاحب اراده، فقط پیش مرگ زانو می زند، وآن هم در تمام عمر، بیش از یک مرتبه نیست
• وقتی شخصی گمان کرد که دیگر احتیاجی به پیشرفت ندارد، باید تابوت خود را آماده کند
• کسانی که در انتظار زمان نشسته اند، آنرا از دست خواهند داد
• کسی که در آفتاب زحمت کشیده، حق دارد در سایه استراحت کند
• بهتر است دوباره سئوال کنی، تا اینکه یکبار راه را اشتباه بروی
• آنقدر شکست خوردن را تجربه کنید تا راه شکست دادن را بیاموزید
• اگر خود را برای آینده آماده نسازید، بزودی متوجه خواهید شد که متعلق به گذشته هستید
• خودتان را به زحمت نیندازید که از معاصران یا پیشینیان بهتر گردید، سعی کنید از خودتان بهتر شوید
• خداوند به هر پرنده ای دانه ای می دهد، ولی آن را داخل لانه اش نمی اندازد
• درباره درخت، بر اساس میوه اش قضاوت کنید، نه بر اساس برگهایش
• انسان هیچ وقت بیشتر از آن موقع خود را گول نمی زند که خیال می کند دیگران را فریب داده است
• کسی که دوبار از روی یک سنگ بلغزد، شایسته است که هر دو پایش بشکند
• هرکه با بدان نشیند، اگر طبیعت ایشان را هم نگیرد، به طریقت ایشان متهم گردد
• کسی که به امید شانس نشسته باشد، سالها قبل مرده است
• اگر جلوی اشتباهات خود را نگیرید، آنها جلوی شما را خواهند گرفت
• اینکه ما گمان می کنیم بعضی چیزها محال است، بیشتر برای آن است که برای خود عذری آورده باشیم
[ دوشنبه 92/1/26 ] [ 9:26 صبح ] [ مرتضی قدرتی ]
[ نظرات () ]
|
[ پنج شنبه 92/1/22 ] [ 8:29 صبح ] [ مرتضی قدرتی ]
[ نظرات () ]
[ دوشنبه 92/1/19 ] [ 12:19 عصر ] [ مرتضی قدرتی ]
[ نظرات () ]
در این کتاب، نویسنده شرح حال خود را به عنوان یک دامپرور و کشاورز انقلابی نوشته تا از این منظر بتواند انتقاداتی منصفانه ارائه دهد که اگر مسئولین مؤمنی خواهان برطرفسازی این مشکلات بودند، بدانند ریشه بسیاری از آنها کجاست.
رنجهای این کتاب از زبان دامپرور کارکشتهای است که با وجود داشتن توانایی و امکانات بسیار، بارها و بارها صرفاً به دلیل نبود مسئولینی دغدغهمند و یا شاید با وجدان کاری، ضربههای جبرانناپذیری متحملشده اما دوباره به حرمت نظام اسلامی، از ابتدا اغاز کرده و ...
این مرد، در کنار دامداری، از کشاورزان نمونه کشوری نیز بوده که تولید نهالهای کمیاب و استثنایی، گوشهای از هنر کشت و زرع اوست که این یک نیز با وجودی که باغ و مزرعههای پرثمری بوده، باز به عنایت و محبت مسئولینی دیگر به تل بیآب و علفی تبدیل شده است...
«تلخترین نوشته من» شاید تنها کتابی است که به همت نویسنده و به منظور اصلاح الگوی مصرف، تا آنجا پیش رفته که صفحات آن از 211 به 131 و بهاء آن از 2000 تومان به 1000 تومان تقلیل یافته است.
آنچه در ادامه میآید، بخش کوتاه دیگری از آن نوشتار بلند است.
- آسیب شناسی فعالیتهای پس از انقلاب
در مورد فرمانِ امام(ره) در خودکفایی گندم و تأکید رئیس جمهور وقت بر این فرمان، متأسفانه در اجرا مشکلاتی به وجود آمد که اینگونه ذکر میکنم: "حاصل این طرح خوب، به دست بچههای احساساتی، دو گونه صدمه آفرید که جبران آن برای مراتع و صنعت نوپای باغداری کشور به آسانی میسر نیست:
1- دشمن با صدور این حکم ارزنده، کشاورزان ساده دل و فقیر را وا میداشت به بهانه کشتِ دیم به شیبها رفته و مراتع بسیاری را با شیار نابود کنند و آن چنان شد که با باران، خاکهای سطحی شسته شد و زمین برای همیشه به صورت بیابان لمیزرعی درآمد که اصلاح این زمینها به سادگی میسر نیست .
2- جوانانِ خامی را به تخریب باغها و فرهنگ باغداری فرستاد که اگر با آب و زمینی که داریم تولید گندم نکنیم دشمن ما را از پای در میآورد و نتیجه اینکه مدتی باغریزی هم متوقف شد و همین حرکت سبب شد که کسی نهالی نکارد و وضع من آنچنان شد که 800000 نهال پیوندی منحصر به فرد در جهان را، پس از دو سال که مشتری نداشت از زمین کنده و کوهی از هیزم کردم تا سوخت دو سال روستاییان را تامین کند."
-برنامهریزی دشمن برای تصاحب علم کشاورزی ما
حاج حیدر در آشنایی با فردی به نام "سررشتهدار" که مسئول املاک کشاورزی آستان قدس بوده است، خاطرهای را نقل میکند: "رشدی که در پسته رفسنجان میبیند به کاردانی من بود، لیک چون درختانم بالغ شد و به بار نشست و پول پارو کردم، ناگهان فرمان اصلاحات اراضی صادر و باغات پسته مرا قطعه قطعه و نیمه نابود کردند. ولی پس از چندی دوباره من موفق به ایجاد باغهای پسته بهتری شدم (گویا در اطراف ساوه و کویرهای قم)؛ لیکن اینها نیز، تازه به ثمر رسیده بود که انقلاب هم به ثمر رسید و گروههای محارب و مخرب به عنوان خلقیها به سراغم آمدند و دیگر بار باغات برباد رفت و من انقلابی هم پابهپای ضد انقلاب به آمریکا و نزد پسرم که در آنجا تحصیل میکرد، پناهنده شدم.
سررشتهدار پس از آشنایی با خانواده مورگانها که از ملاکان بزرگ امریکا هستند دعوت به کشاورزی در آمریکا میشود. وی میگوید: وقتی برای مورگان از ناکامیهای خود در کشاورزی و دامپروری در ایران سخن گفتم خندید و دانست که در هر گونه گرهافکنی در کارهای جهان سوم استثمار آمریکا و نفوذ سیا دستاندرکار است. مورگان از سررشتهدار میخواهد هر طرحی را که مایل است در آمریکا اجرا کند عنوان کند.
*در آینده آمریکا صادر کننده محصولات شما خواهد بود!
سر رشته دار تولید پسته و گردو را بر میشمارد؛ که مورگان با خنده به او میگوید: این درست است که شما روزی صادر کننده پسته بودهاید؛ لیکن در آینده این ماییم که در جهان این دو محصول را صادر خواهیم کرد. سپس پرسید: چه تخصصی در تولید خربزههای ایران دارید؟ گفتم میتوانم بهترین خربزههای ایران را در آمریکا تولید کنم و او شخصی را همراه من به جاهایی فرستاد.
سرآغاز به جایی رفتم و زمینشناسی از سرزمینهای پرورشِ بهترین خربزه و طالبی پرسید: گفتم خراسان و روستاهای باختریِ آن سرزمین. او کتابی را آورد و در نقشهای، نقطه به نقطه روستاهای شرق را به من نشان میداد و چون گفتم روستاهای شرق مشهد ( یعنی منطقه سیس آباد و امرغان) بهترین منطقه تولید خربزه و طالبی است، کتابی دیگری را آورد که آن کتاب به شرح جزییات آب و هوا و خاک این روستاها پرداخته بود و سپس کتاب دیگری را که زمینهای آمریکا را با زمینهای مشابه آنها در ایران و کشت و کار آنجا مقایسه میکرد!
محلی را نشان داد و گفت اینجا همانند زمینهایی است که میگویید! چه اندازه زمین لازم دارید! شرمنده گفتم: صد هکتار! و او گفت اگر فردا به زمین بیشتری نیاز داشته باشید و زمین نباشد چه میکنید؟ و سیصد هکتار پیشنهاد و تصویب کرد و بلافاصله مرا با نامهای به شرکتی فرستاد و آن شرکت، درمورد چگونهسازی زمین مورد نیاز و نفراتِ کار و ابزار کشت و برداشت توضیح خواست.
پس از کسب اطلاعات، چنین گفت: امسال شما برای کشت 150 هکتار چنین سازمان و تأسیسات و نفراتی را لازم دارید و پرونده را تکمیل و مرا به جای دیگری فرستاد. او هم همه چیز را ارزیابی و قیمتگذاری و به من اعلام کرد و من خرسند، سند را امضا کردم. ولی چون گفتم: من نه پولی دارم و نه بانکی، او خندید و گفت: بنوسید وجه را فلان بانک بپردازد و کشتزار را در رهنش بگذارید و 15 فروردین یعنی یک روز پیش از کشت به کشتزارتان بروید."
*تفکر جهاد اقتصادی
"به یاد دارم غلامرضا بهزادیان که از بچههای فداییان اسلام که به عنوان مبارزه با صهیونیستها وارد رشته مرغداری صنعتی شده بود، روزی به من گفت: چه فایده که سود زحمات مرغداری را وارد کنندگان جوجه از اسراییل میبرند! و با زحماتی بس دشوار به تأسیس کارخانه جوجه پرداخت."
- مشکلات تولیدات کشاورزی در بذر و نهال:
*آرزوی پرفسور ملکوتی: کاش باز هم بتوانیم نانهایی شبیه نان پیشینیانمان را بخوریم!
من در این بخش از نوشتار به گزارش چند نمونه از اینگونه تعاونیها که هنوز هم نفهمیدهام دولتی هستند یا مردمی؛ و به گزارشی درمورد خنثی کردن مشکل تولید و توزیع بذر و نهال میپردازم. "سالهاست که این مؤسسه با دریافت سوبسیدهای کلان و مخارج و حقوق دولتی، به اصلاح بذر و نهال مشغول و ثمره کارش این است که ما از نظر کیفی، گندم قابل خوردن نداریم و با اینکه نان ایران تا 50 سال پیش شهره جهان بود، امروز آقای "دکتر محمد جعفر ملکوتی"، چهره ماندگار و پرفسور در رشته تغذیه به پاسخ خبرنگاری که میپرسد شما چه آرزویی دارید، می گوید: فقط یک آرزو! آنهم اینکه دوباره گندمهایی داشتهباشیم که بتوانیم آنها را با سبوس آسیاب کرده و نانهایی چون نانهای پیشینیانمان بخوریم. زیرا اگرچه گروه تحصیل کرده مؤمنی، بیخبر از همه چیز، به کارهای آزمایشگاهی مشغولاند، به علت ناتوانی برخی مدیران از تحقیقاتشان بهره چندانی نمیگیریم."
- موانع سیاست گذاری
"افرادی گندمهای پشت سیلو مانده را ارزانتر از نرخ سیلو میخریدند و به عنوان بذر، تحویل شرکتِ بذر و نهال میدادند و شیوه خیانت از این قرار: اگر همه دستاندرکاران هماهنگ بودند، مشکلی پیش نمیآمد. و گرنه، فردی خودی که به ماشینها سیخ میزد و نمونه میگرفت و به کارشناسان میداد، همیشه از هر گونه گندم، بهتریناش را همراه داشت و اندکی از گندم ماشین را با گندمِ مرغوب مخلوط میکرد و برای کارشناسان میفرستاد و طبعاً کارشناسان هم ماشین گندم را با افت اندکی میپذیرفتند، ولی در آینده دو مشکل پیش میآمد.
1-اینکه کشاورز، بذر نامرغوب را گران میخرید و محصولی برداشت نمیکرد.
2- منجر به نابودی حقوق کسانی میشد که پیمان تکثیر بذر بسته و کلی هم برای پرورش بذر، خرج اضافی کرده بودند و با تحویل این گونه گندمها، بودجه خرید بذر مرغوب تمام میشد و بذر مرغوب پر خرج، روی دست تولید کنندگان میماند.
چرا باز هم برچیدن اینگونه مؤسسهها را که خرج و حقوقش با دولت، و زحمات و زیانش برای ملت و سودش، به دامان گروهی میریزد، در محیطی که بازپرسی کافی نداریم و لقمه حرام در دسترس عموم، هنوز هم تعطیل نمیکنید!؟ و شرایطی را نمیآفرینید که مردم چون پیشیینیان در اصلاح بذر و نهال به رقابت پردازند و آنچنان گندمها و بذری را داشته باشیم که دیروز داشتیم؟ و شرایطی را آفریدهاید که با میلیاردها تومان خرج بهبود بذر، چهره ماندگاری میگوید: تنها آرزوی من این است که تا آنجا زنده بمانم که دگر بار نانهای با سبوس و خوشخور پیشینیان را در سفره مردم ببینم!
*شرط امام خامنهای برای پذیرفتن مهمانی، غذای موسی کبابی بود!
امت آنچنان برانگیخته گردید که از قصابهایی که گوشتهای وارداتی میفروختند هیچگونه گوشتی نمیخریدند و هیچگونه غذایی را هم در غذاخوریهایی که متهم به مصرف گوشتهای وارداتی بودند، نمیخوردند. در این فرصت، کبابیای که بعدها به نام موسی کبابی شهرت کشوری یافت، پشت شیشه مغازهاش نوشت: این کبابی از گوشتهای وارداتی استفاده نمیکند و به همین گزارش، فروشش آنچنان گردید که هرگز توان پاسخگویی متقاضیان را نداشت و به یاد دارم که رهبر معظم و برخی از روحانیان آگاه و متعهد، متظاهرانه، سخت کبابخور شده بودند، تا آنجایی که هرکس به مجلسی دعوتشان میکرد میگفتند: اگر غذا را از موسی کبابی بخری ما هم میآییم و به یاری فرهنگ توانای خود، با دستی خالی، این سیاست دشمن را به کمال، فلج ساختند.
همانهایی که در خانههایشان سگ و گربه و خرگوش پرورش میدادند و دامداریها را به دلیل غیربهداشتی بودن تعطیل میکردند، با اینکه مردم آن نواحی، سالمترین افراد بودند! اینگونه، سرمایهها را به بازار و کارگران دامپروریها را پی پخش هروئین فرستادند. مدتی پس از پیروزی انقلاب، دانشجویی به پیشنهاد آقای سررشتهدار پایان نامهای درباره روستای "خیابان"، روستایی در دو فرسنگی مشهد نوشت که نتیجهاش این شد: پیش از انقلاب 70% مردم آن روستا به گونهای در رشته دامپروری، دستاندرکار بودند و در آنجا به جز چند وابسته به حکومت، معتادی نبود. لیکن پس از پیروزی، که دامداریهای آنجا بسته شد 17 دامپرور در همان روستای یک وجبی مغازه طلا فروشی بازکردند، زیرا سودِ خرید طلا بیشتر بود و نیز گزارش داده بود که برخی از دامپروران پیشین هم دستاندرکار فروش هروئین گشتهاند و هر لحظه معتادان بیشتر میشوند و اعتیاد فراگیر!"
- نظام آموزشی و تربیتی در جهاد اقتصادی
*تلاش برای تعلیم علومی که شاید هیچگاه به هیچکاری نیایند
حاج حیدر، این قسمت را با عنوان"اختلاف فرهنگها" آورده و ما به مقتضای مخاطب و موضوع این نوشتار، آن را نظام آموزشی و تربیتی در جهاد اقتصادی نام نهادهایم. که با مثالی آغاز میشود:
"در فیلمی ژاپنی، آموزگاری، بچههای کلاس دوم دبستان را به گردش بیابانی برده بود و پس از خوردن چاشتشان، عکس چند گیاه را آورده و گفته: بروید این گیاهها را بیاورید! هرکس بیشتر بیاورد جایزه بیشتری میگیرد و در بازگشتشان به تشویق آنانی پرداخت که بیشتر آورده بودند. هر یک را با زبانی خرسند میساخت و در دفترش چیزهایی در مورد ارزش بچهها یادداشت میکرد، تا به روانشناسان داده و دلیل ناتوانی درماندگان را بیابند و برای مشاغل مناسبی تربیت کنند.
چون گیاهان را آوردند، به شرح حال هر گیاهی پرداخت: از این گیاه دارو میسازند، از این رنگ و این یکی پر از مواد غذایی و انرژیزا است و ... پس از آن، گزارش داد که شناساندن ارزش اینها درس امسال ماست و سپس به بازیِ چه حیوانی چه غذایی میخورَد پرداختند و هر کس پاسخش درست بود بچهها دست میزدند و اگر غلط، بر پایه کودکی میخندیدند."
او در مقایسه این نظام آموزشی و تربیتی با آنچه به طور ملموس از نوههای خود دیده اینگونه نقل میکند: "روزی گوسفندی برای قربانی خریده و در گوشه حیات بسته بودم. بچهها وقتی وارد شدند کاملاً احساس بیگانگی میکردند. یکی استخوان جلو آن میانداخت و اصلاً نمیدانست غذای گوسفند چیست و آن دیگری آن را با چخه، چخه، که صدای زدن سگ است، صدا میزد. از طرفی بازی آنها با کارتهای حاوی عکس و اطلاعات اتومبیلهای خارجی بود. که آخرین نسل ماشینهای کمپانیهای غیرایرانی و بیگانه را به خوبی یاد میگرفتند و نیز کارت بازی دایناسورها که نژادها و طول و عرض و اسامی عجیب و غریبِ همه را بلد بودند!"
حاج حیدر در پایان با این دو مثال اشاره میکند که چگونه نظام آموزشی و تربیتی ما باید در راستای منافع بیگانه باشد و از سادهترین و واقعیترین حقایق طبیعی بیخبر.
*کشاورزی محور اقتصاد انقلاب
او به دو پیام از رهبر بزرگ انقلاب اسلامی اشاره میکند و بیان میکند که چگونه نظام ادرای، آموزشی و سیاستگذاری ما از آن فاصله دارد. امام امت(ره) فرمودند: "کشاورزی محور اقتصاد این انقلاب است؛ زیرا چنانچه زراعت خودمان، کشاورزی خودمان، ما را کفاف نکند و دستمان را پیش آمریکا و امثال آمریکا برای کسب ارزاقمان دراز کنیم، دیگر نمیتوانیم کاری انجام دهیم و آن وقت است که در جهات سیاسی هم وابسته میگردیم."
مقام معظم رهبری میفرمایند: "لفظ جهاد در اول جهاد کشاروزی معنیدار است. یعنی که خیلی زود فرهنگ جهادی وارد میدان کشاورزی و دامداری شد." همچنین اشاره میکند که بیشترین درآمد امام علی(ع)، پیشوای ما، از کشاورزی و تخصص ایشان در این رشته بوده است. طوریکه یهودیان در دوران خانهنشینی حضرت سراغ ایشان میآمدند و از نظرات ایشان برای اصلاح باغات، هرس و گرده افشانی استفاده میکرده و مزد بیشتری هم به ایشان میدادند. همچنین پیامبران اولوالعظم، همه دامدار، دامپرور و چوپان بودند.
مقام معظم رهبری در جای دیگری میفرمایند:" آقایان تولیدات کشاورزی باید اقتصادی و سودآور باشد، نه اینطور که یک سال به خاطر کمبود، پیاز به کشور وارد کنید و سال بعد پیازهای مرغوب به خاطر نداشتن مشتری بپوسد، اساسیترین کارها سیاستگذاریهای ثابت و پایدار برای رشته است."
*ادامه نوشتار
حاج حیدر در ادامه نوشتار به سایر مشکلات خود به عنوان یک کشاورز و دامدار نمونه میپردازد که به نوعی نقد ساختارهای اداری، جهادِ کشاورزی، ضعفهای کارشناسی، فعالیتهای نمایشی ناکارآمد، بیمه و مالیات، اداره بهداشت، تفکرات غلط مارکسیستی و لیبرالیستی در برنامهریزی کشاورزی، سیاستزدگی برنامهها و... میپردازد. سپس برخی اقلام مهم کشاورزی و دامی کشور اعم از غلات، میوهها، گوشت، پشم و سایر فرآوردهها را نام برده و مختصری درباره آنها به توضیح مشکلات و موانع پرداخته و در نهایت پیشنهادات راهبردی در زمینههای مراتع، منابع آب، اصلاح نهال و بذر، اصلاح نژاد دام، شیوههای آبیاری، خاکشناسی، ساختار اداری و بازار محصولات کشاورزی و دامی ارائه میدهد.
[ پنج شنبه 92/1/15 ] [ 11:54 صبح ] [ مرتضی قدرتی ]
[ نظرات () ]
سیزده بدر (13 فروردین)
سخن پیرامون جشن «سیزده بدر»، همانند دیگر جشن های ملی و باستانی ایران، نیاز به پژوهش زیاد و مقدمه چینی ای طولانی دارد، به ویژه جشنی با این گستره ی برگزاری و سابقه ی طولانی که این پهنه و زمان تغییراتی ژرف در آیین ها و مراسم ویژه ی این روز ایجاد کرده است.
در این راستا کوشش بر این بوده است تا خردورزانه ترین و مستندترین گفتارها، نوشتارها و نگرش ها را در این زمینه گردآوری کنیم.
بهتر است در آغاز، پیشگفتاری پیرامون عدد 13 و روز سیزدهم و اینکه آیا این عدد و این روز در ایران و فرهنگ ایرانی نحوست داشته یا نه فراهم آوریم :
نخست باید به این موضوع توجه داشت که در فرهنگ ایرانی، هیچ یک از روزهای سال «نحس» و «بدیومن» یا «شوم» شمرده نشده، بلکه چنانچه می دانیم هر یک از روزهای هفته و ماه نام هایی زیبا و در ارتباط با یکی از مظاهر طبیعت یا ایزدان و امشاسپندان داشته و دارند،(نگاه کنید به نام روزهای ماه) و روز سیزدهم هر ماه خورشیدی در گاهشماری ایرانی نیز «تیر روز» نام دارد که از آن ِستاره ی تیشتر، ستاره ی باران آور می باشد و نیاکان فرهیخته ی ما از روی خجستگی، این روز را برای نخستین جشن تیرگان سال، انتخاب کرده اند.
همچنین در هیچ یک از متون کهن و هیچ دانشمند و نویسنده ای، از این روز به بدی یاد نکرده اند بلکه در بیشتر نوشتارها و کتاب ها، از سیزدهم نوروز با عنوان روزی فرخنده و خجسته نام برده اند.
برای نمونه کتاب «آثار الباقیه» جدولی برای سعد و نحس بودن روزها دارد که در آن جدول در مقابل روز سیزدهم نوروز کلمه ی «سعد» به معنی نیک و فرخنده آورده شده است.
اما پس از حمله ی تازیان به ایران از این رو که اعراب هفت روز در هر ماه را نحس می دانستند و سیزدهمین روز از هرماه نیز جز این روزها بوده، روز سیزدهم فروردین را هم به اشتباه نحس خواندند.
برای مثال دو بیتی ای از «ابونصر فراهی» هست که نحوست روزهای هر ماه را بیان می کند :
هفت روزی نحس باشد در مهی زان حذر کن تا نیابی هیچ رنج
سه و پنج و سیزده با شانزده بیست ویک وبیست وچهار وبیست وپنج
از سویی دیگر پس از نفوذ فرهنگ سامی نوبت به رخنه ی فرهنگ اروپایی در زمان حکومت صفویان رسید که در این فرهنگ نیز عدد 13 را نحس می دانستند، و هنوز هم با پیشرفت های علمی و فن آوری پیشرفته اروپا، این خرافات عمیقا در دل بسیاری از اروپاییان وجود دارد که در مقایسه با خرافات شرقی، شمارگان آن ها کم نیست و مثال های بسیار دیگری مانند «داشتن روزی بد با دیدن گربه ی سیاه رنگ»، «احتمال رویدادی شوم پس از رد شدن از زیر نردبام» یا «شوم بودن گذاشتن کلید خانه روی میز آشپزخانه»، «خوش شانسی آوردن نعل اسب» و بسیاری موارد خرافی دیگر که خوشبختانه تا کنون وارد فرهنگ ما نشده اند و برای ما خنده آور هستند.
اما تنها چیزی که در فرهنگ ایرانی می توانیم درباره ی عدد سیزده پیدا کنیم، «بد قلق» بودن عدد 13 به خاطر خاصیت بخش ناپذیری آن است.(این خود نشانه ای از دانش بالای ایرانیان از ریاضی و به کارگیری آن در زندگی روزمره است.)
اما وقتی درباره ی نیکویی و فرخندگی این روز بیشتر دقت می کنیم منابع معقول و مستند با سوابق تاریخی زیادی را می یابیم.
همان طور که گفته شد سیزدهم فرودین ماه که تیر روز نام دارد و متعلق به فرشته یا امشاسپند یا ایزد سپند (مقدس) و بزرگواری است که در متون پهلوی و در اوستا تیشتر نام دارد و جشن بزرگ تیر روز از تیر ماه که جشن تیرگان است به نام او می باشد.
فروردین ماه نیز که هنگام جشن و سرور و شادمانی و زمان فرود آمدن فروهرها است. و تیر روز از این ماه نخستین تیر روز از سال می باشد در میان ایرانیان باستان بسیار گرامی بوده و پس از دوازده روز جشن که یادآور دوازده ماه سال است، روز سیزدهم را پایان رسمی روزهای جشن نوروز می دانستند و با رفتن به کنار جویبارها و باغ و صحرا و شادی کردن در واقع جشن نوروز را با شادی به پایان می رساندند و به قول امروزی ها «حسن ختامی بود بر بزرگ ترین جشن سال».
در کتاب « المحاسن و الاضداد » گفته شده :
«... در صحن کاخ سلطنتی دوازده ستون از خشت خام برپا می کردند که در هریک از آنها یکی از حبوبات دوازده گانه را می کاشتند و کـُشتی که از پشم گوسفند بافته می شود، شش قسمت است که هر قسمت دوازده رشته می شود که بطور مجموع هفتاد و دو نخ می شود، می بستند.» عدد شش اشاره است به شش گاههنبار و عدد دوازده به یاد دوازده ماه است و هفتادودو هم به هفتادودو فصل یسنا اشاره است.
تاریخچه ی سیزده بدر
همانطور که پیشینه ی جشن نوروز را از زمان جمشید می دانند درباره ی سیزده به در (سیزده بدر) هم روایت هست که :
«... جمشید، شاه پیشدادی، روز سیزده نوروز را در صحرای سبز و خرم خیمه و خرگاه بر پا می کند و بارعام می دهد و چندین سال متوالی این کار را انجام می دهد که در نتیجه این مراسم در ایران زمین به صورت سنت و آیین درمی آید و ایرانیان از آن پس سیزده بدر را بیرون از خانه در کنار چشمه سارها و دامن طبیعت برگزار می کنند ...»
اما برای بررسی دیرینگی جشن سیزده بدر از روی منابع مکتوب، تمامی منابع مربوط به دوران قاجار می باشند و گزارش به برگزاری سیزده به در در فروردین یا صفر داده اند، از همین رو برخی پژوهشگران پنداشته اند که این جشن بیش از یکی دو سده دیرینگی ندارد اما با دقت بیشتر در می یابیم که شواهدی برای دیرینگی این جشن وجود دارد.
همانطور که پیش از این گفته آمد، تنوع و گوناگونی شیوه های برگزاری یک آیین، و دامنه ی گسترش فراخ تر یک باور در میان مردمان، بر پایه ی قواعد مردم شناسی و فرهنگ عامه، نشان دهنده ی دیرینگی زیاد آن است.
همچنین مراسم مشابه ای که به موجب کتیبه های سومری و بابلی از آن آگاهی داریم، آیین های سال نو در سومر با نام «زگموگ» و در بابل با نام «آکیتو» دوازده روز به درازا می کشیده و در روز سیزدهم جشنی در آغوش طبیعت برگزار می شده. بدین ترتیب تصور می شود که سیزده بدر دارای سابقه ای دست کم چهار هزار ساله است.
شیوه های برگزاری و مراسم سیزده بدر
همانگونه که اشاره شد شیوه های برگزاری این جشن و همچنین مراسم و آداب این روز بسیار متفاوت و گسترده می باشد که در اینجا به تفصیل نمی توان به آنها پرداخت، اما همانطور که می دانیم سیزدهم فروردین تیشتر روز می باشد و آغاز نیمسال دوم زراعی، و مردمان ایرانی برای نیایش و گرامیداشت تیشتر، ایزد باران آور و نوید بخش سال نیک به کشتزارها و مزارع خود می رفتند و در زمین تازه روییده و سرسبز و آکنده از انبوه گل و گیاهان صحرایی به شادی و ترانه سرایی و پایکوبی می پرداختند و از گردآوری سبزه های صحرایی و پختن آش و خوراکی های ویژه غافل نمی شدند.
بخشی دیگر از آیین های سیزده بدر را هم باورهایی تشکیل می دهند که به نوعی با تقدیر و سر نوشت در پیوند است.
برای نمونه فال گوش ایستادن، فال گیری (به ویژه فال کوزه)، گره زدن سبزی و گشودن آن، بخت گشایی (که درسمرقند و بخارا رایج است)
و نمونه های پرشمار دیگر ...
علاوه بر این ها آیین های سیزده بدر مانند چهارشنبه سوری و نوروز، پر شمار، زیبا و دوست داشتنی است، بازی های گروهی، ترانه ها و رقص های دسته جمعی، گردآوری گیاهان صحرایی، خوراک پزی های عمومی، بادبادک پرانی، سوارکاری، نمایش های شاد، هماوردجویی جوانان، آب پاشی و آب بازی بخشی از این آیین هاست که ریشه در باورها و فرهنگ اساطیری دارند. از جمله شادی کردن و خندیدن به معنی فروریختن اندیشه های پلید و تیره، روبوسی نماد آشتی، به آب سپردن سبزه ی سفره ی نوروزی نشانه ی هدیه دادن به ایزد آب «آناهیتا» و گره زدن علف برای شاهد قرار دادن مادر طبیعت در پیوند میان زن و مرد، ایجاد مسابقه های اسب دوانی که یادآور کشمکش ایزد باران و دیو خشک سالی است.
علف گره زدن
افسانه ی آفرینش در ایران باستان و موضوع نخستین بشر و نخستین شاه و دانستن روایاتی درباره ی «کیومرث» دارای اهمیت زیادی است، در «اوستا» چندین بار از کیومرث سخن به میان آمده و او را نخستین پادشاه و نیز نخستین بشر نامیده است.
گفته های «حمزه ی اصفهانی» در کتاب «سِنی ملوک الارض و الانبیاء» صفحه های 23 تا 29 و گفته های «مسعودی» در کتاب «مروج الذهب» جلد دوم صفحه های 110 و 111 و «بیرونی» در کتاب «آثار الباقیه» بر پایه ی همان آگاهی است که در منبع پهلوی وجود دارد که :
«مَشیه» و «مَشیانه» که دختر و پسر دو قلوی کیومرث بودند، روز سیزدهم فروردین برای نخستین بار در جهان با هم ازدواج کردند. در آن زمان چون عقد و نکاحی شناخته نشده بود ! آن دو به وسیله ی گره زدن دو شاخه ی «موُرد»، پایه ی ازدواج خود را بنا نهادند و چون ایرانیان باستان از این راز به خوبی آگاهی داشتند، آن مراسم را به ویژه دختران و پسران دم بخت انجام می دادند، امروزه نیز دختران و پسران برای بستن پیمان زناشویی، نیت می کنند و علف گره می زنند.
این رسم از زمان «کیانیان» تقریبا فراموش شد و در زمان «هخامنشیان» دوباره آغاز شد و تا امروز باقی مانده است.
در کتاب «مُجمل التواریخ» چنین آمده است : «... اول مردی که به زمین ظاهر شد، پارسیان آن را «گل شاه» نامیدند، زیرا که پادشاهی او الا بر گل نبود، پس پسر و دختری از او ماند که مشیه و مشیانه نام گرفتند و روز سیزده نوروز با هم ازدواج کردند و در مدت پنجاه سال هیجده فرزند بوجود آوردند و چون مُردند، جهان نود و چهار سال بی پادشاه بماند.»
همانگونه که شباهتی بین چارشنبه سوری و نوروز امروزی متداول در تهران و شهرهای بزرگ، با شیوه های اصیل و کهن آن وجود ندارد، سیزده بدر امروزی نیز تنها نامی از یک جشن کهن را برخود داشته و هیچ شباهتی به آیین کهن و یادگار نیاکان ما ندارد. نحوه ی اجرای این جشن، مانند بسیاری از دیگر آیین های ایرانی، عمیقا از شیوه ی اصیل و باستانی خود دور شده است و به شکل فعلی آن، دارای سابقه ی تاریخی در ایران نیست.
اگر در گذشته مادران و پدران ما، سبزه های نوروزی خود را در این روز به صحرا می برده و برای احترام به زمین و گیاه، آن را در آغوش زمین می کاشته اند، امروزه ما آن را به سوی یکدیگر پرتاب می کنیم و تکه تکه اش می کنیم.
سیزده بدرِ پیشینیان ما، روزی برای ستایش تیشتر، برای طلب باران فراوان در سال پیش رو، برای گرامیداشت و پاکیزگی طبیعت و مظاهر آن، و زیست بوم مقدس آنان بوده است. در حالیکه امروزه روز ویرانی و تباهی طبیعت است.
[ یکشنبه 92/1/11 ] [ 10:34 صبح ] [ مرتضی قدرتی ]
[ نظرات () ]
دقت کردین وقتی میرین دکتر مریض قبل شما 3 ساعت تو اتاق دکتره ولی وقتی نوبت شما که میشه دو ثانیه معاینه میشین و میایینبیرون! ؟
بالاخره حکمت ” آی سی یو ” رو در بیمارستان دریافتم !
جمله ای حکیمانه از جناب عزراییل خطاب به بیمار : “I See You”
¯–¯–¯–¯–¯–¯–¯–¯–¯–¯–¯–¯–¯–¯
فقط کافیه در ماشینت باز باشه ، عالم و آدم میان بغل دستت که بگن در ماشین بازه …
حالا اگه بی بنزین تو خیابون بمونی ، هیشکی آدم حسابت نمیکنه !
¯–¯–¯–¯–¯–¯–¯–¯–¯–¯–¯–¯–¯–¯
“معرفت” یه موقعی لباس رفاقت بود!!! الان “منفعت” جاشو گرفته
¯–¯–¯–¯–¯–¯–¯–¯–¯–¯–¯–¯–¯–¯
از یه جایی به بعد دیگه بزرگ نمیشی، پیر میشی
از یه جایی به بعد دیگه خسته نمیشی، میبُری
از یه جایی به بعد هم دیگه تکراری نیستی، زیادیئی…
¯–¯–¯–¯–¯–¯–¯–¯–¯–¯–¯–¯–¯–¯
دنیا رو می بینی ؟ حرف حرف میاره ، پول پول میاره
خواب خواب میاره ولی محبت خیانت میاره !
¯–¯–¯–¯–¯–¯–¯–¯–¯–¯–¯–¯–¯–¯
یک ساعته اومدم کلوب و در اتاقمم بستم ک دارم درس میخونم
الان بابام اومده میگه دخترم داری چیکا میکنی؟
گفتم دارم درس میخونم میگه بیا کتابتم ببر که بهتر متوجه شی !
¯–¯–¯–¯–¯–¯–¯–¯–¯–¯–¯–¯–¯–¯
هیچی ترسناک تر از این نیس بیای خونه ببینی یکی اتاقتو تمیز کرده
حالا 2 ساعت باید بشینم فکر کنم ببینم چی قایم کرده بودم و آیا کشف شده یا نه !
¯–¯–¯–¯–¯–¯–¯–¯–¯–¯–¯–¯–¯–¯
رو دسته صندلی نوشته بود وقتی زلزله اومد پشت صندلیو نگا کن
پشتشو نگا کردیم نوشته بود الان نه خره وقتی زلزه اومد !
¯–¯–¯–¯–¯–¯–¯–¯–¯–¯–¯–¯–¯–¯
اومدم یه آدم خیلی خوشتیپ رو بغل کنم
خوردم به آینه!
¯–¯–¯–¯–¯–¯–¯–¯–¯–¯–¯–¯–¯–¯
هر وقت دره این یخچال لامصــب رو باز میکنیم خالیه ها،
حالا اگه بخوایم یه قابلمه کوچیک
تو یخچال جا بدیم
باس یه ساعت پازل حل کنیم با محتویات ، تا بتونیم جاش بدیم ..!
¯–¯–¯–¯–¯–¯–¯–¯–¯–¯–¯–¯–¯–¯
بالاخره فهمیدم چرا اینقد تو عروسیا بهت اصرار میکنن بری برقصی!
چون خودشون جا ندارن بشینن، بر که میگردی هم جا نداری هم میوه
تازه شیرینیاتم خوردن !
¯–¯–¯–¯–¯–¯–¯–¯–¯–¯–¯–¯–¯–¯
غضنفر تو اتوبوس تا نشست ?ه چک زد
تو گوش بغل دست?ش!!!
?ارو گفت د?ونه چته چرا م?زن? ؟؟؟
غضنفر:راه طو?ن?ه گفتم ?هو زر زر
ز?اد? نکن?
¯–¯–¯–¯–¯–¯–¯–¯–¯–¯–¯–¯–¯–¯
دختر نوشته :
” بنده ا? ب?ش نبود?،من خدا?ت کردم “!
?ه پسره ز?رش کامنت داده جراح پ?ست?کت ا?نو بهت گفت؟ !!
¯–¯–¯–¯–¯–¯–¯–¯–¯–¯–¯–¯–¯–¯
آهای اونایی که خیلی خودتونو میگیرید
چاه توالت ما هم خیلی وقتا میگیره
گفتم که در جریان باشید
¯–¯–¯–¯–¯–¯–¯–¯–¯–¯–¯–¯–¯–¯
آیا میدانید کوتاهترین جنگ در سال 1896 بین زانزیبار و انگلستان که 38 دقیقه طول کشید؟؟؟!!!
فک کنم رفتن لب مرز به هم فحش دادن برگشتن
¯–¯–¯–¯–¯–¯–¯–¯–¯–¯–¯–¯–¯–¯
بیست سوالی ….؟
_ تو جیب جا میشه ؟
بله
_از جیب راحت در میاد ؟
بله
_glx ؟
افرین درسته !
¯–¯–¯–¯–¯–¯–¯–¯–¯–¯–¯–¯–¯–¯
پیرزن دید عزراییل داره میادازترس رفت تومهدکودک نشست پیش بچه ها
و شروع کرد به پفک خوردن!
عزراییل نشست پیشش گفت چکارمیکنی؟
پیرزن با صدای بچگانه گفت:قاقامیخورم!
عزراییل گفت پس بخورکه میخوایم بریم ددر!!؟
¯–¯–¯–¯–¯–¯–¯–¯–¯–¯–¯–¯–¯–¯
اون نونواهایی که نونو میچسبونن به تنور همه رپرن ، شما حرکاتو دقت کن !
¯–¯–¯–¯–¯–¯–¯–¯–¯–¯–¯–¯–¯–¯
دختره فرم دانشگاه پر کرده:
نام:پریسا ….
نام خانوادگی:جلالی ….
فرزند: سوم!!
این چطوری کنکور قبول شده واسم سواله
¯–¯–¯–¯–¯–¯–¯–¯–¯–¯–¯–¯–¯–¯
اگه بدونید چنگیزخان با سوزوندن کتابای علمی
چقد از بار درسهایی که قرار بوده بخونیم کم کرده
هر شب جمعه واسش فاتحه میخونید !!!
[ یکشنبه 92/1/11 ] [ 8:6 صبح ] [ مرتضی قدرتی ]
[ نظرات () ]
[ شنبه 92/1/10 ] [ 12:13 عصر ] [ مرتضی قدرتی ]
[ نظرات () ]
اگر چاق هستید و دغدغه لاغر شدن دارید، حتماً نام دکتر کرمانی را شنیده اید؛ مردی که خیلی از چاق های ایران، اندام متناسب این روزهای شان را مدیون او هستند. |
[ چهارشنبه 92/1/7 ] [ 7:55 صبح ] [ مرتضی قدرتی ]
[ نظرات () ]
قبل از هر کاری فراموش نکنید که داشتن یک برنامه ریزی صحیح برای خانه تکانی از اهمیت ویژه ای برخوردار است؛ زیرا اضطراب ناشی از انبوه کارها باعث فشار عصبی زیادی می شود که شاید بازدارنده باشد و کار را همانند غولی عظیم جلوه گر کند. اگر شما بدانید چه کارهایی را باید برای خانه تکانی انجام دهید و ترتیب انجام آن ها کدام است کارهای خانه تکانی مطمئناً با سرعت و کیفیت بیشتری انجام خواهد شد. پس همین حالا قلم و کاغذ به دست بگیرید و تمام کارهایی را که باید برای خانه تکانی انجام دهید بنویسید. سپس روی ورقه ای دیگر کارها را به ترتیبی که باید انجام داده شود بنویسید. در تنظیم برنامه خانه تکانی توجه داشته باشید که برای انجام کارهایی که نیاز به کمک دیگران دارید، روزهای تعطیل را در نظر بگیرید و کارهایی را که دیگران باید انجام دهند به ترتیب اهمیت فهرست کنید و بانام هر فرد به او بدهید. به این ترتیب مطمئن باشید که بدون تحمل فشارهای جسمی و عصبی طی چند روز کارهای خانه تکانی تمام می شود. در این مقاله به بیان نکاتی درباره شست و شوی فرش ها می پردازیم:
1- برای از بین بردن اثر جوهر سیاه روی فرش، مقداری ماست روی محل لکه بریزید و با قاشق ماست را جمع کنید. چند مرتبه این کار را تکرار کنید و سپس با یک دستمال نمدار روی آن را بکشید تا لکه کاملاً از بین برود.
2- برای پاک کردن لکه های قهوه، چای و مواد رنگی دیگر ابتدا برای جلوگیری از نفوذ بیشتر ماده ریخته شده، با حوله کاغذی یا دستمال کاغذی به آرامی رطوبت محل موردنظر را بگیرید. سپس مقداری آب معدنی روی آن بریزید و پس از چند دقیقه، محل را با دستمال پاک کنید. آن قدر این کار را تکرار کنید تا هیچ اثری از لکه روی فرش بر جا نماند.
3 - برای رفع لکه مواد چرب از جمله مداد شمعی و موادی همچون قیر ابتدا مقداری حلال غیرچرب که زود خشک نمی شود روی مقداری پنبه مرطوب بریزید و آن را آرام روی لکه قرار دهید. به این ترتیب مقداری از ذرات جذب پنبه و حلال روی آن می شود. این کار را آن قدر تکرار کنید تا لکه به طور کامل از بین برود. سپس محل را با پارچه مرطوب و تمیز پاک کنید.
4 - برای رفع لکه کاکائو، چسب و بستنی، ابتدا به آرامی اطراف محل موردنظر را جمع کنید تا لکه بیشتر پخش نشود. سپس یک قاشق چایخوری مایع ظرفشویی را در یک فنجان آب حل کنید و این محلول را با پنبه یا دستمالی نرم و تمیز روی محل قرار دهید و بدون این که محل لکه را بمالید، به آرامی آن را تمیز کنید. چنانچه چند بار این عمل را تکرار کنید، اثر ماده ریخته شده به طور کامل از بین می رود. سپس محل مورد نظر را با دستمال مرطوب تمیز کنید.
5 - برای برطرف کردن لکه شمع روی فرش، ابتدا تا حد امکان شمع ریخته شده را با دستمال بردارید. محل مورد نظر را به طور کامل با کاغذ بپوشانید. سپس اتوی گرم را روی کاغذ بکشید. این عمل را چند بار تکرار کنید تا لک برطرف شود.
6 - برای رفع لکه های قدیمی بر جای مانده روی فرش که احتمالاً هنگام لک شدن متوجه آن نشده اید مقداری کف خمیر ریش روی محل لک بریزید. سپس محل را با پارچه ای مرطوب بمالید و بعد آن را با دستمال خشک تمیز کنید. محل لک را با پارچه تمیزی بپوشانید و جسم سنگینی مثل کتاب روی آن قرار دهید. هرگاه پارچه مرطوب شد، آن را عوض کنید تا پس از گذشت مدتی، رطوبت فرش از بین برود.
7 - برای تمیز کردن فرش با شامپو، ابتدا تمام سطح فرش را با جاروبرقی تمیز کنید تا گرد و غبار آن گرفته شود. سپس از شامپوی فرش استفاده کنید.
[ سه شنبه 92/1/6 ] [ 12:41 عصر ] [ مرتضی قدرتی ]
[ نظرات () ]