دل نوشته های زیبا !
سرم را بلند می کنم شاید مادرم پشت پنجره بیاید..
. شاید برایم گوجه سبز… زالزالک خریده باشد…انار دانه کرده باشد… شاید
.. چقدر برای وقتی که صدایم می زد تا موهایش را برایش ببافم..
چقدر دلم می خواهد دوباره صدایم بزند..
. نه پنجره ای نیست…
مادر بزرگی نیست…
من هستم و پیاده رویی که انگار او هم قدم های مرا از یاد برده…
رفیقم… خواهرم…این دیوارها فراموش کردند خنده ها و دعواهایمان را.
.. دلم می خواهد بزنم زیر آواز و باز او سرم داد بکشد..
. با هم بخندیم و صدای خنده هایمان آنقدر بلند شود… که به خدا برسد…
شاید دلش برای غصه هایمان بسوزد…
درست انجا که مادر عصرها همه را صدا می زد…
… دلم برای عصرانه هایش تنگ شده
دلم برای درس خواندن ها و شیطنت های برادرم
موهای مشکی و بلند خواهرم تنگ شده
دلم می خواهد بخوابم و وقتی بیدار شوم ببینم تمام روزهایی که گذشت خواب بوده ام…
ولی
… مگر می شود برای چیزی عمرت را صرف کنی و فراموش شود؟
نگران من نباش…زنده ام نفس میکشم… و دلتنگی هایم را دیگر بغض نمی کنم
… میگذارم چشم هایم ببارند..
تمام فصل های دیگر حس می کنی چیزی را ….حسی را گم کرده ای…
حالا رفیق آمده ام بگویم… خوبم. نفس می کشم…
هنوز شعر می خوانم… شعر می گویم….. می نویسم..
.. با صدای قدم های خسته رهگذری که سایه خمیده اش آنقدر درد دارد که برای شاعر شدن کافیست..
با هر برگ که از شاخه فرو می افتد
هر قطره بارانی که میبارد
و
هر نسیم خنکی که به صورتم می وزد ..
زنده می شوم
و امیدوارتر که خداوند هنوز از بشر نا امید نشده است
[ یکشنبه 92/4/30 ] [ 9:39 صبح ] [ مرتضی قدرتی ]
[ نظرات () ]
[ سه شنبه 92/4/25 ] [ 9:52 صبح ] [ مرتضی قدرتی ]
[ نظرات () ]
روزه داری و ارتباطات نامشروع با نامحرم
دوباره صدای خطبه های جذاب رسول خدا شنیده می شود که همگان را به آمدن بهترین ماه خدا بشارت می دادند، سخنرانی با شکوهی که در دل و جان انسان ها نفوذ کرده است و هر ساله با نزدیک شدن ماه مهمانی خداوند جان تازه می گیرد. و چقدر با شکوه است وقتی دوباره با گوش جان صدای رسول خدا را می شنوی که می فرماید:
«اى مردم! همانا ماه خدا، همراه با برکت و رحمت و آمرزش، به شما روى آورده است؛ ماهى که نزد خدا برترینِ ماه هاست و روزهایش برترینِ روزها ،شب هایش برترینِ شب ها و ساعاتش برترینِ ساعات است .ماهى است که در آن به میهمانى خدا دعوت شده اید و از شایستگانِ کرامت الهى قرار داده شده اید» و چقدر شنیدنی و تأثیرگزار است سوالی که فقط شنیدن آن آدمی را به فکر فرو می برد که یا رسول الله بهترین اعمال در این ماه مهمانی خداوند چیست؟ سوالی که راه قرب الهی را برای عارفان و سالکان و رهپویان طریق معرفت و قرب الهی هزاران فرسنگ نزدیک تر کرد،سوالی که سوال کننده آن امیر مومنان بود و پاسخ دهنده آن رسول خدا صلی الله علیه و آله.که یا رسول الله بهترین اعمال در این ماه کدام است؟: «الورع عن محارم الله » و این پاسخی بود که امیر مومنان علی علیه السلام از زبان رسول خدا شنید.
هنوز دل های میلیون ها نفر به سخنرانی پیامبر خدا گرم و نورانی است که ندای الهی در آسمان طنین انداز می شود، ندایی که هر قلب پاکی می تواند آن را بشنوند، ندایی که هر انسان بیداری را به یک بزم بزرگ و بی نظیر دعوت می کند و مگر می شود که قلبی پاک باشد و به این ندای الهی پاسخی منفی بدهد. و ندای الهی در آسمان طنین انداز می شود:
«یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا کتِبَ عَلَیْکمُ الصِّیامُ کما کتِبَ عَلَى الَّذینَ مِنْ قَبْلِکمْ لَعَلَّکمْ تَتَّقُون[البقرة:183] اى کسانى که ایمان آوردهاید، روزه بر شما مقرر شده است، همان گونه که بر کسانى که پیش از شما [بودند] مقرر شده بود، باشد که پرهیزگارى کنید.»
به تحقیق یکی از فلسفه های مهم روزه داری که در آیات و روایات متعدد به آن اشاره شده است پرهیز و اجتناب از گناهان و معاصی است چنانچه در انتهای این آیه شریفه این فلسفه مهم بیان شده است .
چرا در ماهی که سراسر رحمت و برکت است،ماهی که در آن همه قلب ها در آن با دعوت نامه ای که از طرف خداوند فرستاده شده است هدایت می شود،ماهی که در آن همه دل ها نورانی می شودبا ارتباط با نامحرم،سبب نزول بلا و انحراف در دل ها و خاموشی آن شویم
این فلسفه مهم را در جامعه اسلامی در این ماه به خوبی می توان مشاهده کرد چرا که آمار به خوبی از کم شدن جرم و جنایت در این ماه خبر می دهند، اما با این حال یک عده نیز هستند که هم روزه دار هستند و هم مشغول به انجام گناهان، هم روزه دار هستند و هم به روابط نادرست خود با جنس مخالف ادامه می دهند ،هم روزه دار هستند و همچنان حریمی برای محرم و نامحرم در زندگی خود قرار نداده اند و به راحتی با جنس مخالف دست می دهند و شوخی میکنند.
اگر چه این اعمال در تمامی ماه های سال مذموم است اما شخص روزه دار برای اینکه بتواند از همه فوائد و آثار روزه داری بهره مند شود باید این مسائل را در ماه رمضان بیشتر رعایت کند چرا که روزه داری به امساک از نخوردن و نیاشامدین خلاصه نمی شود و چنانچه روایات متعددی در این زمینه وارد شده است روزه اعضا و جوارح بسیار مهم تر از روزه شکم است چنانچه روایت شده است:
« زنی روزه دار، به کسی ناسزا می گفت، پیامبر (صلی الله علیه و آله) فرمود: که به این زن طعام دهید تا بخورد، زن به حضرت عرض کرد که من روزه ام، حضرت فرمودند چگونه روزهای که فحاشی می کنی؟ روزه تنها همین نیست که کسی آب و غذا نخورد، بلکه روزه دار باید سایر اعضاء و جوارح را نیز با خود به روزه بدارد، و از گفتار و کردار بد احتراز نماید».
چرا در ماهی که سراسر رحمت و برکت است، ماهی که در آن همه قلب ها در آن با دعوت نامه ای که از طرف خداوند فرستاده شده است هدایت می شود، ماهی که در آن همه دل ها نورانی می شودبا ارتباط با نامحرم،سبب نزول بلا و انحراف در دل ها و خاموشی آن شویم چنانچه امیر مومنان علی علیه السلام می فرماید:
آمار به خوبی از کم شدن جرم و جنایت در این ماه خبر می دهند،اما با این حال یک عده نیز هستند که هم روزه دار هستند و هم مشغول به انجام گناهان،هم روزه دار هستند و هم به روابط نادرست خود با جنس مخالف ادامه می دهند ،هم روزه دار هستند و همچنان حریمی برای محرم و نامحرم در زندگی خود قرار نداده اند و به راحتی با جنس مخالف دست می دهند و شوخی می کنند
«ِعبادَ اللَّهِ اِعْلَمُوا… مُحادَثَةُ النِّسَاءِ تَدْعُوا اِلَی الْبَلاءِ وَ یزیغُ الْقُلُوبَ وَ الرَّمْقُ لَهُنَّ یخْطَفُ نُورَ اَبْصارِ الْقُلُوبِ وَ لَمْحُ الْعُیونِ مَصائِدُ الشَّیطانِ؛ ای بندگان خدا! بدانید که… گفتگو با زنان [نامحرم] سبب نزول بلا خواهد شد و دلها را منحرف میسازد. و پیوسته به زنان چشم دوختن نور دیده دلها را خاموش میگرداند و همچنین با گوشه چشم [به زنان] نگاه کردن از حیلهها و دامهای شیطان است»[تحف العقول:ص149]
چرا در ماهی که حتی نَفَس های روزه دار در آن عبادت است با شوخی کردن با نامحرم چه در فضای مجازی و چه در فضای حقیقی عذابی سخت را برای خود ثبت کنیم،عذابی که به دلیل هر کلمه از این ارتباط در نظر گرفته می شود:
«مَنْ فَاکهَ امْرَأَةً لَا یمْلِکهَا [حَبَسَهُ اللَّهُ] بِکلِّ کلِمَةٍ کلَّمَهَا فِی الدُّنْیا أَلْفَ عَامٍ؛ هر کس با زن نامحرمی شوخی کند، برای هر کلمه که با او در دنیا گفته است، خداوند او را هزار سال زندانی میکند.»[وسائل الشیعه، ج 20، ص 198]
خلاصه کلام آنکه ،ماه رمضان بهترین فرصت برای رهایی و اجتناب از این امور است چرا که رسول خدا صلی الله علیه و آله یکی از مهمترین اثرات روزه داری را بریده شدن رگ های شهوت بیان می کنند و می فرمایند:
«علَیکُم بالصَّومِ ؛ فإنّهُ مَحسَمَةٌ للعُرُوقِ ومَذهَبَةٌ للأشَرِ: بر شما باد به روزه گرفتن، که آن رگها(ى شهوت) را مىبُرد و سرمستى را مىبَرد »[کنز العمال:23610]
[ دوشنبه 92/4/24 ] [ 12:12 عصر ] [ مرتضی قدرتی ]
[ نظرات () ]
اینجا زمین است ...
قیمت یک عشق تا عشق دیگر یک قهر ساده است ...!/
سیب می خواهـــد دلــش ...
آنکه بی حساب عاشـــق است ...
امــا نمی داند ...!
کـــرم دارد روزگـــار مـا !
هر کس بد ما به خلق گوید مــــرا به دیگــــری وا مگذار . . روزی می بینیــــمان . . تاب نـــمی آوری . . . / . مسافر کناریم که پیاده شد، از دور دوستت داشتم ! خاطره یعنی امروز آرزویم را در گوش قاصدک خواندم دست هایت که مال من باشد ...!
ما چهره به غم نمی خراشیم
ما نیکی او به خلق گوئیم
تا هر دو، دروغ گفته باشیم
پنجره ایی گیرم آمد.
باقی مسیر را گریستم...
بی هیچ عطری
آغوشی
نگاهی
یا حتی بوسه ای
تنها دوستت داشتم ??br> اما حالا اگه دور شی ??br> چه کنم با اینهمه وابستگی؟
گذشته ها، نگذشته ...
به باد سپردم
قبل از اینکه چون قبلی ها
خودش بر باد روند ...
هیچکس..!
مرا..! دست کم نخواهد گرفت ..!
این قاعده ی بازی است ....
اگر دست دلتان رو شد که دوستش داری ...
باختنت حتمی است ...
مراقبِ آخرین جملهی آخرین دیدار باشید ؛
دردش زیاد است!
هیچ انتظاری از کسی ندارم...
و این نشان دهنده ی قدرت من نیست ...
مسئله ...
خستگی از اعتماد است ...
مـن همین امروز باید خودم را گم کنم هزار بار هم حاضرم برگردم به کودکی و باز بزرگ شوم قشنگ یعنی چه؟ شنیدن جمله " تو بهترین دوست منی " لذت بخش نیست ؛ انگشتت را چـه آزمون دشوآریستــ . . . گاهی برای مادربزرگ لاک میزنم،مثل بچگی که او برایم لاک میزد ... تو دنیا سه چیز صدا نداره (!)
گــاهــی
بــا خـــیـال ِ تــو
مـیـخـــــندم هـــــنـوز ...
بروم ثبت احوال و درخواست شناسنامه جدید کنم
فردا با مستعارم قرار بگذارم
که هیچ وقت بی قرارِ " من " نشود
باید بزنم زیرِ این "من "
و بعد بگردم دنبال " تو "
دنبالِ هر" تویی " غیر از " تو "
نادیا میرسنبل
با اینکه سخت ترین کار دنیاست
فقط به عشقِ دستــــان مهربانِ پــــدر
قشنگ یعنی تعبیر عاشقانهی اشکال
و عشق
تنها عشق
تورا به گرمی یک سیب میکند مانوس
سهراب سپهری
اگر که از طرف یک خرس بیان بشه . . .
دوستی های از نوع خاله خرسه ؛ دوستی های خطرناکی هستند . . .
هرجای نقشه خواستی بگذار
فرقی نمی کند
تنهایی من
عمیق ترین جای جهان است
و انگشتان تو هیچ وقت
به عمق فاجعه پی نخواهند برد.....
لیلا کردبچه
قلبت رآ سمت چپ بگذآرنـد و بگوینـد :
برو بـه رآه رآست . . .
آن وقتها دست من میلرزید،حالا دست او ...
اما دستهای او هنوز هم زیباتر است ...
مرگ فقیر ، ظلم غنی ، چوب خدا ...!
منبع:ایران سان
[ دوشنبه 92/4/24 ] [ 11:40 صبح ] [ مرتضی قدرتی ]
[ نظرات () ]
من از داشتن پسر خوبی مثل تو بی نهایت مغرور و شاد هستم و تو را بیش از هر کس دیگری در دنیا دوست دارم. سپس یک جعبه به دست او داد. پسر، کنجکاو ولی نا امید، جعبه را گشود و در آن یک انجیل زیبا، که روی آن نام او طلاکوب شده بود، یافت. با عصبانیت فریادی بر سر پدر کشید و گفت: با تمام مال و دارایی که داری، یک انجیل به من می دهی؟ کتاب مقدس را روی میز گذاشت و پدر را ترک کرد.
سال ها گذشت و مرد جوان در کار و تجارت موفق شد. خانه زیبایی داشت و خانواده ای فوق العاده. یک روز به این فکر افتاد که پدرش، حتماً خیلی پیر شده و باید سری به او بزند. از روز فارغ التحصیلی دیگر او را ندیده بود. اما قبل از اینکه اقدامی بکند، تلگرامی به دستش رسید که خبر فوت پدر در آن بود و حاکی از این بود که پدر، تمام اموال خود را به او بخشیده است. بنابراین لازم بود فوراً خود را به خانه برساند و به امور رسیدگی نماید. هنگامی که به خانه پدر رسید، در قلبش احساس غم و پشیمانی کرد. اوراق و کاغذهای مهم پدر را گشت و آنها را بررسی نمود و در آنجا، همان انجیل قدیمی را باز یافت. در حالیکه اشک می ریخت انجیل را باز کرد و صفحات آن را ورق زد و کلید یک ماشین را پشت جلد آن پیدا کرد. در کنار آن، یک برچسب با نام همان نمایشگاه که ماشین مورد نظر او را داشت، وجود داشت. روی برچسب تاریخ روز فارغ التحصیلی اش بود و روی آن نوشته شده بود: تمام مبلغ پرداخت شده است.
شاه که در ایوان کاخش مشغول به تماشا بود، او را دید و بسرعت به نگهبانانش دستور داد تا استاد پیر را به قصر آورند.
عارف به حضور شاه شرفیاب شد.
شاه ضمن تشکر از او خواست که نکته ای آموزنده به شاهزاده جوان بیاموزد مگر در آینده او تاثیر گذار شود.
استاد دستش را به داخل کیسه فرو برد و سه عروسک از آن بیرون آورد و به شاهزاده عرضه نمود و گفت: "بیا اینان دوستان تو هستند، اوقاتت را با آنها سپری کن."
شاهزاده با تمسخر گفت: " من که دختر نیستم با عروسک بازی کنم! "
عارف اولین عروسک را برداشته و تکه نخی را از یکی از گوشهای آن عبور داد که بلافاصله از گوش دیگر خارج شد.
سپس دومین عروسک را برداشته و اینبار تکه نخ از گوش عروسک داخل و از دهانش خارج شد.
او سومین عروسک را امتحان نمود.
تکه نخ در حالی که در گوش عروسک پیش میرفت، از هیچیک از دو عضو یادشده خارج نشد.
استاد بلافاصله گفت : " جناب شاهزاده، اینان همگی دوستانت هستند، اولی که اصلا به حرفهایت توجهی نداشته، دومی هرسخنی را که از تو شنیده، همه جا بازگو خواهد کرد و سومی دوستی است که همواره بر آنچه شنیده لب فرو بسته "
شاهزاده فریاد شادی سر داده و گفت: " پس بهترین دوستم همین نوع سومی است و منهم او را مشاور امورات کشورداری خواهم نمود. "
عارف پاسخ داد : " نه "
و بلافاصله عروسک چهارم را از کیسه خارج نمود و آنرا به شاهزاده داد و گفت: " این دوستی است که باید بدنبالش بگردی "
شاهزاده تکه نخ را بر گرفت و امتحان نمود.
با تعجب دید که نخ همانند عروسک اول از گوش دیگر این عروسک نیز خارج شد، گفت : " استاد اینکه نشد ! "
عارف پیر پاسخ داد: " حال مجددا امتحان کن "
برای بار دوم تکه نخ از دهان عروسک خارج شد.
شاهزاده برای بار سوم نیز امتحان کرد و تکه نخ در داخل عروسک باقیماند
استاد رو به شاهزاده کرد و گفت: " شخصی شایسته دوستی و مشورت توست که بداند کی حرف بزند، چه موقع به حرفهایت توجهی نکند و کی ساکت بماند ".
نمی دانم چرا مردم مرا خسیس می پندارند.
کشیش گفت:
بگذار حکایت کوتاهی از یک گاو و یک خوک برایت نقل کنم.
خوک روزی به گاو گفت: مردم از طبیعت آرام و چشمان حزن انگیز تو به نیکی سخن می گویند و تصور می کنند تو خیلی بخشنده هستی. زیرا هر روز برایشان شیر و سرشیر می دهی.
اما در مورد من چی؟...
من همه چیز خودم را به آنها می دهم از گوشت ران گرفته تا سینه ام را. حتی از موی بدن من برس کفش و ماهوت پاک کن درست می کنند. با وجود این کسی از من خوشش نمی آید. علتش چیست؟
می دانی جواب گاو چه بود؟
جوابش این بود:
شاید علتش این باشد که
"هر چه من می دهم در زمان حیاتم می دهم"
[ یکشنبه 92/4/23 ] [ 9:29 صبح ] [ مرتضی قدرتی ]
[ نظرات () ]
ماه میهمانی و ضیافت الهی
نزول قرآن، وقوع شب قدر، نزول ملائکه و روح، تقدیر سرنوشت و... هر کدام مائده های آسمانی و غذاهای معنوی است و سبب شده ماه مبارک رمضان، به عنوان ماه ضیافت و میهمانی الهی، نامگذاری شود، لذا پیامبر اکرم (ص) در آستانه ماه مبارک رمضان، این گونه می فرماید:«ای مردم! ماه با برکت و رحمت و آمرزش، به شما روی آورده است، این ماه نزد خدا بهترین ماه است و روزهایش بهترین روزها و شب هایش بهترین شب ها، و ساعاتش بهترین ساعات. در این ماه شما به میهمانی خدا دعوت شده اید و در زمزه بهره مندان از کرامت خداوند، قرار گرفته اید. در این ماه نفس های شما، تسبیح خداست، و خواب شما، عبادت است و اعمال شما، پذیرفته و دعایتان به اجابت می رسد...»(المصباح کفعمی/ ص336)
منبع: نشریه راه کمال، شماره 38
http://www.rasekhoon.net/Article/Show-36670.aspx
[ چهارشنبه 92/4/19 ] [ 12:31 عصر ] [ مرتضی قدرتی ]
[ نظرات () ]
سرباز به ستوان گفت که آیا امکان دارد بتواند برود و خودش را به منطقه مابین سنگرهای خود دشمن برساند و دوستش را که آنجا افتاده بود بیاورد؟ ستوان جواب داد: می توانی بروی اما من فکر نمی کنم که ارزشش را داشته باشد، دوست تو احتمالا مرده و تو فقط زندگی خودت را به خطر می اندازی.
حرف های ستوان را شنید ، اما سرباز تصمیم گرفت برود به طرز معجزه آسایی خودش را به دوستش رساند، او را روی شانه های خود گذاشت و به سنگر خودشان برگرداند ترکش هایی هم به چند جای بدنش اصابت کرد
وقتی که دو مرد با هم بر روی زمین سنگر افتادند، فرمانده سرباز زخمی را نگاه کرد و گفت: من گفته بودم ارزشش را ندارد، دوست تو مرده و روح و جسم تو مجروح و زخمی است.
سرباز گفت: ولی ارزشش را داشت ، ستوان پرسید منظورت چیست؟ او که مرده، سرباز پاسخ داد: بله قربان! اما این کار ارزشش را داشت ، زیرا وقتی من به او رسیدم او هنوز زنده بود و به من گفت: می دانستم که می آیی....
می دانی ؟! همیشه نتیجه مهم نیست . کاری که تو از سر عشق وظیفه انجام می دهی مهم است. مهم آن کسی است یا آن چیزی است که تو باید به خاطرش کاری انجام دهی. پیروزی یعنی همین.
زن خانه وقتى بستههاى غذا و پول را دید شروع کرد به بدگویى از همسرش و گفت: «اى کاش همه مثل شما اهل معرفت و جوانمردى بودند.
شوهر من آهنگرى بود که از روى بىعقلى دست راست و نصف صورتش را در یک حادثه در کارگاه آهنگرى از دست داد و مدتى بعد از سوختگى علیل و از کار افتاده گوشه خانه افتاد تا درمان شود.
وقتى هنوز مریض و بىحال بود چندین بار در مورد برگشت سر کارش با او صحبت کردم ولى به جاى اینکه دوباره سر کار آهنگرى برود مىگفت که دیگر با این بدنش چنین کارى از او ساخته نیست و تصمیم دارد سراغ کار دیگر برود.
من هم که دیدم او دیگر به درد ما نمىخورد....
برادرانم را صدا زدم و با کمک آنها او از خانه و دهکده بیرون انداختیم تا لا اقل خرج اضافى او را تحمل نکنیم.
با رفتن او ، بقیه هم وقتى فهمیدن وضع ما خراب شده از ما فاصله گرفتن و امروز که شما این بستههاى غذا و پول را برایمان آوردید ما به شدت به آنها نیاز داشتیم.
اى کاش همه انسانها مثل شما جوانمرد و اهل معرفت بودند!
شیوانا تبسمى کرد و گفت: حقیقتش من این بستهها را نفرستادم. یک فروشنده دورهگرد امروز صبح به مدرسه ما آمد و از من خواست تا اینها را به شما بدهم و ببینم حالتان خوب هست یا نه!؟ همین!
شیوانا این را گفت و از زن خداحافظى کرد تا برود.
در آخرین لحظات ناگهان برگشت و ادامه داد: راستى یادم رفت بگویم که دست راست و نصف صورت این فروشنده دوره گردهم سوخته بود.
[ سه شنبه 92/4/18 ] [ 11:26 صبح ] [ مرتضی قدرتی ]
[ نظرات () ]
[ سه شنبه 92/4/18 ] [ 9:32 صبح ] [ مرتضی قدرتی ]
[ نظرات () ]
کوتاه و آموزنده : خودخواه نباشید!
آن گاه صاحب اسب تمام بارها ، به اضافهی پوست الاغ را پشت اسب گذاشت. اسب همچنان که زیر بار کمر خم کرده بود، ناله می کرد و با خود می گفت : افسوس! چه حماقتی کردم.من حاضر نشدم اندکی از بار الاغ را به دوش بکشم. حالا نه تنها مجبورم باری را که بردوش او بود، بلکه پوست او را هم به دوش بکشم.
نکته : برای نتیجه گیری از حکایت بالا در اینجا مطلبی را از زیگ زیگلار می آوریم :
شنیده ام که در اندونزی درختی به نام یوپاس وجود دارد.این درخت سم ترشح می کند و چنان انبوه و پر است که هر گیاهی را که در پای آن رشد کند ، نابود می کند. این درخت پناه می دهد،سایه دارد و نابود می کند.
متاسفانه باید بگویم که من کسانی را می شناسم که مانند این درخت هستند.فکر کنم شما هم کسانی از این نوع را می شناسید. این آدم ها خودپسندند. آن ها همه چیز را برای خود می خواهند که مرکز توجه واقع شوند. هیچ علاقه ایی به کمک به دیگران ندارند ، ولی از همه به نفع خود بهره می جویند. آنها مانند درخت «یوپاس» خاصیتی برای اطرافیان ندارند و باعث شکوفایی ، رشد و باروری دیگران نمیشوند.
از طرف دیگر یادم می آید وقتی کوچک بودم سعی می کردم روی ریل راه آهن راه بروم. چند قدم بیشتر نمی توانستم راه بروم و تعادل خود را از دست می دادم. اما اگر با دوستم روی ریل قرار میگرفتیم می توانستیم دست یکدیگر را بگیریم و تعادل خود را حفظ کنیم. در این صورت می توانستیم تا آن سر دنیا برویم.
من و تو حق انتخاب داریم.می توانیم مثل درخت یوپاس باشیم. «سم خودخواهی» ترشح کنیم. فقط به خود و خواسته هایمان بیندیشیم. در خودخواهی جا خوش کنیم یا این که همزمان با رشد زندگی به دیگران یاری دهیم.
می توانی زندگی را در خدمت دیگران باشی، یا با خودپسندی گمراه کننده آن را هدر دهی. یا باید از مردم سوء استفاده کنی یا با آنها دوست شوی. هر دو باهم ممکن نیست.
نتیجه گیری
کمی به دور و بر خودت نگاه کن…به دیگران نه، به دور و بر خودت و رفتارت. امروز تا همین الان چقدر خودخواه بودی، در رانندگی ، در صف مترو و اتوبوس، در محل کار، در خانه …!!!؟؟؟ عادت کرده ایم تا به راحتی فقط به آنچه برای خود می خواهیم فکر کنیم و به خاطر آن هر کاری انجام دهیم.
بسیاری را می بینم که هر روز تلاش می کنند هر چه بیشتر از روز قبل بر دارایی ها، پست و مقام خود بیافزایند حتی به قیمت آسیب رسیدن به همسایه شان و حتی خواهر و برادر خویش!!!!!!
از همین امروز آغاز کن. در کنار صبحانه ایی که برای توانمندی جسمت می خوری، یک جمله برای توانمندی روح و جانت نیوش جان کن :
من با بخشش و دوستی، نسبت به همنوع خود سم خودخواهی را از خود دور خواهم کرد.
من، با بخشش و دوستی نسبت به همنوع خود سم خودخواهی را از خود دور خواهم کرد.
من با بخشش و دوستی نسبت به همنوع خود، سم خودخواهی را از خود دور خواهم کرد.
بزرگی می گوید :
به ندرت همسایه مان را با همان ترازویی می کشیم که خودمان را وزن می کنیم
[ دوشنبه 92/4/10 ] [ 11:34 صبح ] [ مرتضی قدرتی ]
[ نظرات () ]
از شر افکار جنسی خلاص شوید
درگیری بیش از اندازه با مسایل جنسی موضوعی است در هر جامعه ای وجود دارد این مشکل می تواند به راحتی زندگی فرد را از مسیر عادی خارج می کند و باعث شود در کار و زندگی فرصت ها را از دست بدهد، یا حتی از پیامد های آن می تواند شکست حرفه ای یا خانوادگی باشد. یا در بدترین حالت منجر به یک بیماری خطرناک شود: اعتیاد جنسی! آیا شما هم این مشکل را احساس کرده اید؟ آیا احساس کرده اید که در حال تلف کردن انرژی، جوانی و زندگی خود هستید؟ اگر چنین است به شما توصیه می کنم این مقاله را بخوانید در این مقاله نکته ها و راهکار هایی به شما ارائه می شود که به کمک آن می توانید فکر خود را از مسائل جنسی خلاص کنید.
مراحل
واقعیت را قبول کنید
برای اینکه فکر خود را از مسایل جنسی آزاد کنید ابتدا باید بدانید که هر کسی به طور طبیعی و غریزی تمایلات جنسی دارد و خواه نا خواه افکارش به این سمت کشیده می شود این حقیقتی است که بسیاری از ما از اعتراف به آن می گریزیم. بنابراین قبل از هر چیز باید بدانیم که نمی توانیم فکر خود را صددرصد خلاص کنیم. چون بدن شما این گونه می خواهد. و مرتب خود را برای فعالیت جنسی بعدی آماده می کند. و این مانند پارازیتی قوی است که به صورت روزمره وارد زندگی شما می شود ولی آنچه مهم است برخورد شما با این حقیقت و در کنترل داشتن آن است.
به موقع وارد شوید
در مورد وسوسه های جنسی و افکاری که در ذهن فرد وجود دارد یک واقعیت وجود دارد که مانند باتلاق می ماند هر چه زودتر از این باتلاق دور شوید بهتر می توانید از فرو رفتن نجات پیدا کنید بنابراین هر گاه فکر کردید دچار وسوسه شده اید در همان قدم اول اقدام کنید و یکی از روش های زیر را به کار گیرید.
تحریک کننده های خود را بشناسید.
همیشه خود سکس موضوعی نیست که شما را تحریک کند. بعضی مواقع خستگی و بی حوصلگی مداوم و نداشتن تفریح سالم سبب می شود ذهن برای رفع خستگی به دنبال سرگرمی بگردد و بسیاری مواقع افکار جنسی اولین راه حلی است که یافت می شود و فرد به این صورت تحریک می شود تحریک کننده های مختلفی وجود دارد هر کسی خود بهتر می داند چه چیزی باعث مشغول شدن ذهن او به این مسائل می شود و بهترین راه حل برای جلوگیری از افتادن در دام مسایل جنسی این است که این تحریک کنندها را بشناسید و بدانید چه چیزی باعث می شود فکر شما مشغول گردد، آنگاه باید کاری کنید که کمتر در معرض این عوامل قرار گیرید و به طور طبیعی کمتر تحریک شوید. یکی دیگر از عوامل تحریک کننده استرس است تحقیقات ثابت کرده است که استرس بالا عاملی قوی است که ذهن را از مسیر عادی خارج می کند و در بسیاری مواقع به سمت افکار جنسی سوق می دهد. و به این ترتیب برای خود راه فراری پیدا می کند.
اراده خود را تقویت نمایید.
اگر واقعا می خواهید از شر مسائل جنسی و فکر کردن بیمار گونه به آن خلاص شوید باید با خود رو راست باشید و به خود تعهد دهید که خود را از درون آزاد نمایید. اعتقادات مذهبی بسیار کمک می کنند و عبادت به فرد احساس آرامش و قدرت بیشتری برای مبارزه با وسوسه ها می دهد یا اگر فرد مذهبی نیستید می توانید حداقل کنترل تفکرات جنسی را هدف خود قرار دهید به طوریکه این تفکرات شما را از مسیر عادی زندگی منحرف نکنند و زندگی روزمره شما از قبیل درس یا کار را مختل نکند. اگر با خود این عهد را بسته اید و آن را فراموش کرده اید و فکر می کنید برای یاد آوری آن نیاز به کمک دارید می توانید از یک انگشتر، دستبند یا النگو استفاده کنید و به آن به عنوان یک نماد نگاه کنید نمادی که به شما یاد آوری می کند به راهی خطا می روید نمادی که به شما می گوید خوشبختی و موفقیت از این مسیر نمی گذرد. این نماد تعهد شماست. و به این ترتیب تمرین می کنید که اراده خود را تقویت نمایید و وسوسه ها را در همان لحظه اول خفه کنید.
تبدیل انرژِی جنسی
با تذهیب نفس شما انرژی جنسی خود را به یک کار مثبت تبدیل می کنید. این عمل زمانی رخ می دهد که شما تمایل جنسی خود را به سمتی دیگر هدایت می کنید که منجر به خلق یک کار با ارزش می شود. خوب به جای اینکه با افکار جنسی خود را اذیت کنید می توانید از یک سرگرمی خلاقانه لذت ببرید کار هایی مانند: نوشتن، مجسمه سازی یا نواختن موسیقی، خراطی، سفال گری و ... می توانند به شما کمک زیادی بکنند. اگر این کاری باشد که واقعا از آن لذت می برید به این ترتیب راهی کارا وجود دارد که به کمک آن می توانید در عین حال که به تذهیب خود می پردازید احساس رضایت بیشتری هم خواهید داشت.
توجه خود را به فعالیت های دیگر منحرف کنید
اگر در محلی هستید که نمی توانید به سرگرمی های مورد علاقه خود مشغول شوید خود را به نرمش و فعالیت مشغول نمایید. اگر حرکات ورزشی که انجام می دهید به اندازه کافی سنگین باشد قاعدتا فکر شما به چیز دیگری منحرف نخواهد شد. اوقات فراغت خود را با یک فیلم زیبا یا یک کتاب جذاب بگذرانید سعی کنید در فعالیت های ورزشی تیمی شرکت نمایید. هر چند فعالیت های خارج از منزل لزوما فکر شما را از سکس منحرف نمی کند اما می تواند به شما کمک کند راحتتر فکر خود را از مسائل جنسی منحرف نمایید.
در برنامه روزانه خود برای اوقات فراغت و بیکاری کمترین زمان را قرار دهید.
هر کس نیاز به زمانی برای آرامش و استراحت دارد، اما زمان زیادی را به بطالت گذراندن می تواند نتیجه منفی داشته باشد. برنامه روزانه خود را با فعالیت ها و رویداد های مختلف پر کنید. در پایان روز زمانی برای استراحت و آرامش خود قرار دهید، اما نه آنقدر که موجب کسالت شما شود. بسیار مهم است که کار هایی را که ی خواهید انجام دهید بنویسید من به شما قول می دهم وقتی که این کار را انجام دهید بش از 50 درصد کار انجام شده است چون مغز شما به این روش بهتر عمل می کند و بیشتر روی هدف شما متمرکز می شود. اما نکته ای که در این میان مهم است داشتن یک هدف با ارزش در زندگی است هدفی که به اندازه کافی بزرگ و ارزشمند باشد تا به شما انگیزه کافی برای فعالیت بدهد و در این صورت از فعالیت های خود بیشتر لذت می برید و احساس خوبی از خود خواهید داشت که این احساس خوب به شما کمک می کند کمتر به افکار بی ارزش توجه کنید.
در مورد مشکل خود با کسی صحبت کنید
همان قدر که این کار به نظر وحشتناک و خجالت آور می رسد همانقدر هم می تواند موثر باشد. اگر کسی را می شناسید که در مورد دیگران قضاوت نمی کند و می تواند درک کند که این مشکلی است که ممکن است برای هر کسی پیش آید و همنطور به هدف شما ارزش خواهد داد آدم خوش شانسی هستید. او را از دست ندهید هر روز با او صحبت کنید، و درباره عملکرد خود توضیح دهید. اگر در شرایطی قرار گرفتید که احساس کردید تحریک شده اید و افکار شما در جهتی که نباید حرکت می کند رک و بی پرده به او بگویید. آنگاه متوجه خواهید شد که در این هنگام چقدر قدرت وسوسه و این افکار کم می شود. چون با گفتن آن از ارزش آن کاسته اید. البته باید این دوست شما انسان رازداری باشد.
اگر هیچکدام از این راهها پاسخ نداد
هر چیزی از بوق ماشین گرفته تا مادربزرگی که که او را خیلی دوست دارید خوراکی دلپذیر که موتور تحریک شما را خاموش کند می تواند مفید باشد. این کار را تمرین کنید مانند این که مغز خود را برای یک دوش آب سرد فرستاده اید. این روش یک راه حل بلند مدت نیست و فقط می تواند به صورت کوتاه مدت مفید باشد و وقتی که احساس می کند فورا باید کاری بکنید، راه حل خوبی خواهد بود.
[ سه شنبه 92/4/4 ] [ 11:18 صبح ] [ مرتضی قدرتی ]
[ نظرات () ]