کنار دريا
عاشق باشي
عاشق تر مي شوي
و اگر ديوانه
ديوانه تر
اين خاصيت درياست
به همه چيز
وسعتي از جنون مي بخشد
شاعران
از شهرهاي ساحلي
جان سالم به در نمي برند.
من عاقبت از اينجا خواهم رفت
پروانه اي که با شب مي رفت
اين فال را براي دلم ديد
ديري است
مثل ستاره ها چمدانم را
از شوق ماهيان و تنهايي خودم پر کرده ام ولي
مهلت نمي دهند که مثل کبوتري
در شرم صبح پر بگشايم
با يک سبد ترانه و لبخند
خود را به کاروان برسانم، اما
اين فال را براي دلم ديد.