ساعت ویکتوریا

نام:
ايميل:
سايت:
   
متن پيام :
حداکثر 2000 حرف
كد امنيتي:
  
  
 
+ ؟ 
امشب وسعت شانه هايت را کم آوردم؛

شانه هايي که هيچوقت سر به رويشان نگذاشته ام !

امشب گرماي دستانت را ندارم ،

دستاني که هيچگاه به دستم گرمي ندادند...

امشب از فاصله ميگويم ،تلخترين واژه ي رايج بين قلبها !!!

دوست داشتن را تجربه کردم ، وبرايش ارزش قائل شدم...

دلتنگي را با همه ي وجود حس کردم ودر درون خود شکستم!

معناي خط فاصله را در کتابهاي دوران کودکيم آموختم ...

وکشيدن يک خط تنها چيزي بو د که از فاصله ميدانستم !!.

اما سالها از آن زمان گذشت و...

اکنون ميدانم فاصله ديگر مفهومش يک خط راست کوچک نيست!!!

بلکه جدايي شکننده اي است بين دو قلب عاشق...

امشب فاصله بيداد ميکند ،حال و هواي دلم ابريست ،

چون آسمان گرفته ي شهرم...

فاصله دلتنگي به همراه دارد ودلتنگي مرگ مي آفريند؛

بيزارم از اين خطهاي بيشمار فاصله اي که بين ما صف کشده اند...

من از فاصله بيزارم ،از فاصله شکوه ها دارم ،از فاصله وحشت دارم !!!

ميدانم فاصله با دلتنگي اش مرا به کام مرگ مي کشاند ...

کاش فاصله نبود و قدرت درکش را نداشتم و

تنها چيزي که از فاصله مي فهميدم

همان خطهاي تيره ي کوچک دوران کودکيم بود...

+ ؟ 
ايـــن همــه حســود بــودم و نمــي دانستـــم!

حسـادتـــــــــ مي کنـــم

بـــه چشــم هــاي آشنــا وقتـيکــه نگـاهتــــــ مـي کننــد

بــه رنگــــ ديــوار وقتـي اتفـاقـي سايـش بدنـتـــــ بـه پوستــش را حـس مي کنــد

بــه آفتـابـــــ وقتــي بــا نــوازش آرام پوستتـــــ بــه تـــو گــرمـي مـي بخشــد

بـه برگـــ گيـاه وقتـي در گلـدان آرام گرفتـه و حرکتــــ تــو از کنـارش او را هيجان زده ميکنــد

بــه تختـتــــ کـه همـه روزه بـه هــم آغــوشـي شبـتـــــ پـريشـان و بهــم ريختــه استــــــ

و بــه اتــاقتـــــ کــه لـذتـــــ بــودن بــا تـــو را هميشــه مـي چشــد

و بــه آيينــه اتــــ کــه هــر روز گــرمــي نگــاهـتـــــ را حـس مـي کنــد...

مـــن اينقــــدر عاشقـــــم....

+ ؟ 

اگه بگم که قول مي دم تا هميشه باهات باشم

اگه بگم که حاضرم فداي اون چشات بشم

اگه بگم تو آسمون عشق من فقط تويي

اگه بگم بهونه ي هر نفسم تنها تويي

اگه بگم قلبمو من نذر نگاهت مي کنم

اگه بگم زندگيمو بذر بهارت مي کنم

اگه بگم ماه مني هر نفس راه مني

اگه بگم بال مني لحظه ي پرواز مني ميشي

برام خاطره ي قشنگ لحظه ي وصال ميشي

برام باغبون ميوه هاي تشنه و کال ميشي

برام ماه شباي بي سحر ميشي

برام ستاره ي راه سفر ولي بدون هرجا باشي يا نباشي مال مني

بدون اگه براي من هم نباشي عشق مني

+ خودم 
dd
+ خودم 

شايد از مد افتاده باشد
شايد ديگراندازه ام نباشد
اما همچنان عطر خاطره ميدهد
پيراهني كه روي شانه هايش اشك ريخته اي !!!