سفارش تبلیغ
صبا ویژن

سلام آقاجان - خرید و فروش محصولات کشاورزی و عطاری ها

داستان کوتاه
تو خیابون یه مرد میانسالی جلومو گرفت , گفت:
آقا ببخشید, مادر من تو اون آسایشگاه روبرو نگهداری میشه, من روم نمیشه چشم تو چشمش بشم چون زنم مجبورم کرد ببرمش اونجا, این امانتی رو اگه از قول من بهش بدید خیلی لطف کردید.
قبول کردم و کلی هم نصیحتش کردم که مادرته بابا, اونم ابراز پشیمونی کرد و رفتم داخل آسایشگاه, پیر زن رو پیدا کردم, گفتم این امانتی مال شماس, گفت حامد پسرم تویی؟
گفتم نه مادر, دیدم دوباره گفت حامد تویی مادر؟
دلم نیومد این سری بگم نه , گفتم آره, پیرزنه داد زن میدونستم منو تنها نمی ذاری,
شروع کرد با ذوق به صدا کردن پرستار که دیدی پسر من نامهربون نیست؟
پرستاره تا اومد گفت شما پسرشون هستید؟
تا گفتم آره دستمو گرفت, گفت 4 ماه هزینه ی نگهداری مادرتون عقب افتاده , باید تسویه کنید
حالا از من هی غلط کردم واینکه من پسرش نیستم ولی دیگه باور نمی کردن
آخر چک و نوشتم دادم دستش, ولی ته دلم راضی بود که باز این پیر زن و خوشحال کردم , هر چند که پسرش خیلی ... بود.
اومدم از پیرزنه خدافظی کنم تا منو دید گفت دستت درد نکنه , رفتی بیرون به پسرم حامد بگو پرداخت شد , بیا تو مادر!!! :)))

روز? ش?خ به همراه چند تن از مر?دان غن? و ما?ه دارش حوال? م?دان کاج مشغول دور دور بودند?.
ت?پ خفن ش?خ باعث جلب توجه دافان حاضر در محفل دور دور شده بود. به ناگه چشم مبارک ش?خ به (داف? اسم?) افتاد!
پس ش?خ ش?شه برق? اتومب?ل مر?د را پا??ن بداد و چشمک? عارفانه و از خلوص دل به دخترک حواله نمودند?!
دخترک خنده مل?ح? به ش?خ نثاره کرد! در کمال نا باور? ش?خ از دادن نمره تلفن خو?ش اجتناب نمود?!
مر?دان خشتک بر کف ماندند که یاشیخ! کار را آن بکرد که تمام بکرد!
چه حکمت? در ندادن نمره تلفن بودند? که ما همچون آفتاب پرست از آن جاهل?م!؟
ش?خ ش?شه را با? بداد و صدا? ضبط که آهنگ (نار? نار? نار?) بود را کم نمود و پاسخ بداد:
همانا دختران آهن پرستند!
آن داف اسم? ، از برا? ماش?ن مر?د بر ما خنده زد. که اگر فردا با پ?کان67 گوجه ا? خسته ? خودمان او را ب?رون ببر?م تازه هو?ت واقع?ش معلوم م?شود!
مر?دان چو ا?ن سخن بشن?دند ، به ترت?ب حروف الفبا از ماش?ن پ?اده بگشت? و دست بر سر زنان و ک?غ پر کنان تا اتوبان صدر رفته و از خروج? اول وارد خ?ابان شر?عت? شدند? و از پل روم? به ق?طر?ه رس?دند? و در ا?ن حلقه تا ابد باق? ماندند


[ یکشنبه 92/5/13 ] [ 11:3 صبح ] [ مرتضی قدرتی ]

[ نظرات () ]

مجله اینترنتی دانستنی ها ، عکس عاشقانه جدید ، اس ام اس های عاشقانه

www.doostqurani.ir/

دوست قرآنی" href="http://doostqurani.ir/">دوست قرآنی